مباحثات: حجتالاسلام رضا صنعتی، از طلاب و دانشآموختگان جوان حوزه علمیه قم است و آثاری چون «مشروعیت آسمانی؛ ولایت فقیه در اندیشه سیاسی آیت الله هاشمی رفسنجانی» و «گفتمان مصباح؛ گزارشی از زندگانی و مواضع علمی سیاسی آیت الله مصباح یزدی» از جمله تألیفات اوست. آخرین کتاب او با عنوان «هاشمی در سال ۸۸» که سالها در انتظار کسب مجوز از دولت دهم بود، با سر کار آمدن دولت یازدهم مجوز چاپ گرفت و بهصورت موفقی وارد بازار کتاب شد؛ بهطوری که در ماه اول انتشار، به چاپ هفتم رسید. وی در این گفتوگوی اختصاصی با مباحثات، دو مبنای «مشروعیت، مقبولیت» و «مشروعیت تلفیقی» دربارهی نظریهی ولایت فقیه را تبیین کرده است.
امروز در فضای رسانهای و ذهنی جامعه ما، دو نظریه درباره ولایت فقیه، برجستهتر است؛ یکی نظریه مبتنی بر رأی مردم و نظریه دیگر مبتنی بر نصب الهی ولی فقیه. سوال اینجاست که این دو نظریه، در واقعیت بیرونی و در فضای عملی، چه تمایزها و چه تفاوتهایی ایجاد میکنند؟ آیا اختیارات ولی فقیه در این دو نظریه متفاوت است؟ آیا مطلقه بودن ولایت فقیه در یکی هست و در دیگری نیست؟ در یک کلام ثمره عملی این نظریهها چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن تشکر از شما و زحماتی که می کشید. ابتدا تذکر چند نکته را لاز می دانم. اول اینکه شاید بهتر بود این مصاحبه را با برخی از فضلای برجسته ی حوزه انجام می دادیم. بنده تنها بر اساس علاقه ام، پی گیری و مطالعاتی در این رابطه داشته ام اما هستند بزرگانی که حرف های بیشتری برای گفتن داشته باشند. نکته ی دوم آن که منظور ما از ولایت فقیه، حکومت فقیه است. بنده معتقدم شاید اگر ما از اول از تغبیر حاکمیت فقیه استفاده می کردیم، بهتر بود تا بگوییم ولایت فقیه؛ چون ولایت، معانی مختلفی دارد. ولایت ائمه ابعاد گستردهای دارد اما ولایت فقیه، فقط به منای حکمرانی فقیه است و معنایی غیر از این ندارد. وقتی ما در طول تاریخ تشیع، ولایت ائمه را با همه معانی گستردهاش شناختهایم و امروز میگوییم ولایت فقیه، ممکن است برخی تصور کنند که فقیه همه آن ولایتهای ائمه را هم دارد.
نکته سوم این که: بنده به اختلاف نظرهای علمی موجود در این عرصه واقفم اما جداً معتقدم دعوا و جدلهایی که در فضای سیاسی جامعه رخ می دهد، فراتر از نظریات علمی است. این دعواها بیستر به عرصه عمل برمیگردد و کمتر ناشی از اختلاف نظر علمی است. چرا؟ چون گاهی افرادی که در این زمینه صاحب نظرند، یا لااقل افرادی که جامعه درباره نظر آنها حساس است، در عرصه نظر و در کلیات مبانی اتفاق دارند؛ به عنوان نمونه گروهی از اصولگرایان مخالف آیت الله هاشمی در یک مقطع برای توجیه تهاجم خود به ایشان ادعا می کردند که وی مشروعیت الهی فقیه را قبول ندارد و صرفا طرفدار نظریه ی انتخاب مردمی است. این موضوع مدتها دغدغه اصلی برخی از رسانه های آنها بود. اما وقتی در سخنان آقای هاشمی دقت میکردیم، می دیدیم که او هم تصریح دارد بر اینکه مشروعیت فقیه از طرف خداست. اما او در کنار این مساله این نکته را نیز برجسته می کرد که تا مردم نخواهند، فقیه نمیتواند حاکمیت داشته باشد. آقای هاشمی تاکیدهای زیادی روی نقش مردم میکند، اما به هر حال مبنایش این است که مشروعیت فقیه در عصر غیبت از طرف خداست. (ر.ک: مشروعیت آسمانی، ویرایش دوم، صص 98-104) حتی در خطبه مشهور ۸۸ که در خطبه اول جایگاه رأی مردم در حکومت امام علی (ع) را مطرح کردند، تصریح می کند که پیامبر اکرم (ص) به امیرالمومنین (ع) فرمودند که شما از طرف خدا حاکم هستید. بعد هم این مبنا را مبنای جمهوری اسلامی معرفی می کند. (ر.ک: هاشمی در سال 88، ویرایش دوم، صص 124) اینکه او می گوید: از طرف خدا حاکم هستید یعنی چه؟ یعنی مشروعیت از طرف خداست. اما تا مردم نخواستند، شما نمیتوانید حکومت کنید. این نظریه آیت الله هاشمی است که برخی از آن به عنوان نظریه انتخاب یاد می کردند.