۱. خداوند با ابزار و روشهای مختلفی با پیامبران خود سخن گفته و آنها را به سوی حق هدایت کرده است.
۲. رؤیا یکی از روشهای الهی برای هدایت پیامبران است.
۳. اینکه خداوند روشی را برای هدایت فرستادگان خویش به کار گیرد اما علم و کیفیت استفاده از آن روش را به آنها نیاموزد، خلاف حکمت الهی است.
۴. یعقوب(ع) بعد از شنیدن رؤیای یوسف(ع) همزمان با وعدۀ نبوت، وعدۀ آموزشِ تأویل احادیث را نیز به او داد و آنگاه بود که از اتمام نعمت الهی بر او خبر داد:
«وَ کَذَالِکَ یجَتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ...» (یوسف : ۶)
۵. علمِ تأویلِ احادیث البته در انحصار پیامبران(ع) نیست. برخورداری از این علم، جزو تواناییهای معمولی پیامبران است. اینکه حضرت یعقوب(ع)، یوسف(ع) را از بیان رؤیای خویش به برادرانش منع کرد، چه بسا بخاطر احتمال فهم معنای این رؤیا از جانب برادران او بوده است:
قَالَ یَابُنىَ لَا تَقْصُصْ رُءْیَاکَ عَلىَ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطَنَ لِلْانسَانِ عَدُوٌّ مُّبِین (یوسف : ۵)
۶. از ابتداییترین لوازم ایمان و معرفت نسبت به پیامبران الهی، ایمان به صداقت رؤیاهای آنان است.
۷. خداوند در جریان نبوت محمدمصطفی(ص) بارها از طریق رؤیا به هدایت او روی آورد. قرآن حداقل به دو رؤیا از آن موارد اشاره کرده است. ابتدا در آیۀ ۶۰ از سورۀ اسراء میفرماید:
«وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ؛ و به یاد آر وقتى را که به تو گفتیم پروردگارت احاطه به مردم دارد، و ما آن رؤیا که به تو نشان دادیم جز به منظور آزمایش بشر قرارش ندادیم.»
آیه دیگر اما بسیار مهمتر است. خداوند در آیۀ ۲۷ از سورۀ فتح خبر از فتح مکه میدهد و پیامبر مأمور میشود تا با بیان این رؤیا برای مردم، این اعتقاد را در آنها راسخ کند که رؤیای پیامبران اولاً از جنس «أَضْغاثُ أَحْلام» نیست و ثانیاً پیامبران الهی در تعبیر رؤیای خویش به خطاب نمیروند؛ بلکه این دیگرانند که ایمانشان با اعتماد به رؤیای نبی سنجیده میشود:
«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَریباً»
اهمیت این آیه از آن روست که از تعبیر «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا» برای آن استفاده شده است.
۸. پیامبران الهی دارای اختلاف درجاتی با یکدیگر هستند. مقام ابراهیم (ع) به مراتب از مقام یوسف(ع) بالاتر است.
۹. بیشک خداوند نعمت خویش را بر ابراهیم(ع) نیز تمام کرده بود و قبل از آنکه از مسیر رؤیا اقدام به هدایتش کند، علم تأویل رؤیا را نیز به او عنایت کرده بود. لذا اسماعیل (ع) در اعتماد به رؤیای پدر، ذرهای تردید به خود راه نداده، از خواب پدر با تعبیر «امر الهی» یاد کرد:
«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ یَابُنىَّ إِنّیِ أَرَى فىِ الْمَنَامِ أَنّیِ أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِین؛ همین که به حد کار کردن رسید بدو گفت پسرم در خواب مىبینم که تو را ذبح مىکنم نظرت در این باره چیست؟ گفت پدرجان آنچه مامور شدهاى انجام ده که به زودى ان شاء اللَّه مرا از صابران خواهى یافت.» (صافات: ۱۰۲)
۱۰. خداوند در آیۀ ۱۰۵ از سورۀ صافات نیز پس از مشاهدۀ تسلیم ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) در برابر امر الهی، با سه جمله از ابراهیم(ع) تجلیل میکند:
الف. نشاندن مهر تصدیق بر این رؤیا، «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا»
ب. نشاندن مهر نیکوکاری بر او: «إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین»
ج: تصریح بر این نکته که او از آزمایش و بلایی عظیم، سربلند بیرون آمده است: «إِنَّ هَاذَا لهوَ الْبَلَؤُاْ الْمُبِین»
۱۱. بیشک اگر ابراهیم(ع) در تأویل رؤیای خویش به خطا رفته بود، شایسته این حد از تجلیل نبود.