تذکر: رسالت این یادداشت تنها پاسخ دادن به پرسش مطرح شده و دفاع از ساحت احکام دین است و هیچ نظری به عملکرد محاکم ندارد.


***

گاهی برخی افراد ادعا می‌کنند که نرخ جرم و جنایت در فلان کشوری که مجازات اعدام را ممنوع کرده کمتر از کشور ماست که حکم اعدام در آن اجرا می‌شود. در این رابطه توجه به نکات زیر لازم است.

1.  هر کشوری، از فرهنگ و آداب و رسومی مخصوص به خود برخوردار است. 

2.  ممکن است بسیاری از رفتارهایی که در یک کشور جرم و گناه محسوب می‌شود و حتی برای آنها مجازات شدیدی در نظر گرفته شده است، در کشوری دیگر اساساً جرم و گناه محسوب نشود و بابت انجام آنها عددی بر آمار بزه در آن کشور افزوده نگردد. 

3.  فرهنگ هر کشور محصول و برآیند عوامل مختلفی است که از آن جمله می‌توان به دین، آداب و رسوم ملی، آب و هوا، خاک، وضعیت اقتصادی، نوع تغذیۀ عمومی، لطافت یا تندی طبع غالبی مردم، میزان انطباق مردم با مدنیت و قانونگرایی و... اشاره کرد. 

4.  دین تنها یکی از مؤلفه‌های تأثیرگذار (والبته مهم) در فرهنگ هر کشور است. 

5.  با توجه به نکات گفته شده نمی‌توان وضعیت جرم و جنایت در دو کشور (با دو فرهنگ متفاوت) را تنها به اجرا یا عدم اجرای یکی از قوانین دینی یا مدنی در آن دو کشور ربط داد. 

6.  ما اگر بخواهیم مثلاً تأثیر وجود یا عدم وجود مجازات اعدام را در رفتار مردم یک کشور ببینیم باید وضعیت همان کشور را در «شرایط کاملاً مساوی» در دو حالت اجرا و عدم اجرای حکم اعدام با یکدیگر مقایسه کنیم.

7.  منظور از «شرایط کاملاً مساوی» شرایطی است که نه فقط بازۀ زمانی در آنها مساوی باشد بلکه شرایط فرهنگی مردم نیز بخصوص از جهت رشد فکری و مدنیت‌پذیری در آن بازۀ زمانی کمترین تغییری نکرده باشد. 

8.  اساساً گمان نمی‌کنم امکان فراهم کردن یک چنین «شرایط کاملاً مساوی» خصوصاً با توجه به تحولات سریعی که دائماً در وضعیت فکری و فرهنگی هر کشور در حال وقوع است، وجود داشته باشد. 

9.  خدایی که انسان را آفریده بهتر از هر کس مخلوق خود (انسان) و شرایط حاکم بر روح و فکر او را می‌شناسد. 

10.  خدا بهتر از هر کس می‌داند که تعیین کدام مجازات برای کدام جرم بیشترین اثر بازدارندگی را در شخص گناهکار و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، دارد. 

11.  برخی گناهان مانند ویروسی به جان شخصی که بدان آلوده شده می‌افتد به حدی که شخص مبتلا همواره دنبال فرد یا افرادی می‌گردد که آلودگی خود را به آنها سرایت دهد. حتی اگر او را زندانی کنی طعمۀ خود را در زندان خواهد جُست. گناهانی مثل لواط و زنا (وقتی به حد محصنه می‌رسد)، افساد فی الارض، اهانت به مقدسات دین و مذهب، تبلیغ ارتداد و قیام علیه حاکمیت اسلام، از این قبیل‌اند. خداوند حکیم بهترین راه جلوگیری از انتشار گناهان مذکور و حیات بخشیدن به جامعه را در معدوم کردن کسانی که ارتکاب این گناهان دربارۀ آنها به اثبات رسیده، دانسته و البته پیش از آن، خواستار دقت فراوان در تشخیص و اثبات گناه آنان در محاکم عادل شده است. 

12.  البته در میان انواع گناهانی که مجازات شرعی آنها اعدام است، گناه قتلِ نفس، یک استثناست. قاتل، معمولاً گناه خود را در شرایط غلبۀ ناگهانی خشم انجام داده و پس از جنایت نیز نه تنها از کردۀ خود به صورت جدی پشیمان است بلکه احتمال عدم تکرار گناه توسط او قوی است؛ لذا شارع مقدس، ولی‌ّدم را در قصاص یا بخشش چنین قاتلی مختار کرده است. (به استثنای افرادی که با قتل و کشتار خو گرفته‌اند و درمان بیماری آنها و حیات بخشیدن به جامعه راهی جز اعدام آنها ندارد.) 

13.  در جهان‌بینی ما، زندگی دنیا مقدمۀ آخرت است. حیات و زندگی اصلی هر کس با مرگ او آغاز می‌شود؛ این دنیا، تنها بخشی کوتاه و البته تعیین کننده از حیات و زندگی بی‌پایان ماست. 

14.  اگر شخصی به حدی از آلودگی به گناهان مذکور رسید که به سبب آن، نه تنها به خود ضربه می‌زند بلکه حیات معنوی جامعه و اطرافیانش را نیز به خطر می‌اندازد، بزرگ‌ترین خدمتی که به حیات اصلی او و جامعه می‌توان کرد، آن است که زودتر زمینۀ انتقال مشروع او به سرای جاودان فراهم شود. او هرچه زودتر هجرت خود از این دنیا را آغاز کند، در جهنم عذاب کمتری را تحمل خواهد کرد و افراد کمتری را نیز با خود به جهنم خواهد برد.