توضیح: متن زیر جهت انتشار در هفته‌نامه بیشاپور نگاشته شد. وظیفه خود می‌دانم از آن هفته‌نامه و مدیریت محترم آن بابت انتشارش در شماره‌ی اخیر آن نشریه تشکر می‌کنم. از آنجا که مقاله‌ی مورد اشاره، در سایت جامع کازرون نما نیز بازنشر شده بود، جهت انتشار در اختیار آن سایت نیز قرار گرفت.

***

احتراماً در شماره 484 هفته‌نامه‌ی بیشاپور مقاله‌ای به قلم جناب آقای موسی مطهری‌زاده با عنوان «زمانه و زندگی سیداحمد پیشوا» منتشر شده که در بخشی از آن، ضمن اشاره به بریده‌ای ناقص از مقاله‌ی اینجانب با عنوان «نماینده کازرون در مجلس شورای ملی»(1) آمده است:

«برخی از اشخاص در تحلیل کنش‌های سیاسی مرحوم پیشوا، به اشتباه اعلام حمایت جامعه‌ی روحانیت کازرون و سید احمد پیشوا از کاندیداتوری سید عبدالحسین طباطبایی که مربوط به سال 1339 و دوره بیستم مجلس...بود را  مربوط به دوره‌ی بیست و دوم مجلس می‌دانند که آن انتخابات نیز مورد تحریم مراجع از جمله حضرت امام قرار گرفته بود. این افراد این نکته را یکی از نکات منفی دوره‌ی زندگی مرحوم پیشوا می‌دانند و می‌نویسند: "‌یکی از حواشی قابل توجه در انتخابات دوره‌ی بیست و دوم مجلس شورای ملی در سال 1346، اطلاعیه‌ی جمعی از علمای کازرون در حمایت از کاندیداتوری سید عبدالحسین طباطبایی بود. این اطلاعیه از سوی آیت الله پیشوا از جمله روحانیان انقلابی و پرنفوذ کازرون که با طباطبایی نسبت خویشاوندی داشت، تهیه شده بود. این اعلام حمایت اگرچه به سود طباطبایی تمام شد، اما انتقادات شدیدی را به خصوص از سوی انقلابیون کازرون متوجه آیت الله پیشوا کرد. اعتراض انقلابیون کازرون از آن جهت بود که وی با این اقدام خود موجبات گرمی تنور انتخابات نظامی را فراهم می‌آورد که امام خمینی(ره) در حال مبارزه با اصل آن بود." همانطور که آمد اعلام حمایت جامعه‌ی روحانیت کازرون از کاندیداتوری سید عبدالحسین طباطبایی مربوط به سال 1339 شمسی بود و نه سال 1346 شمسی. نکته‌ی دیگر این که حتی در سال 1346 شمسی حمایتی از سوی علمای کازرون از کاندیداتوری سید عبدالحسین طباطبایی صورت نگرفته است. تنها مسأله‌ای که در انتخابات سال 1346 شمسی در کازرون در ارتباط با مرحوم پیشوا صورت گرفت دعوت از وی و چند تن از روحانیون متنفذ دیگر از جمله مرحومان شیخ عبدالمحمد ضیاالشریعه، شیخ عباس محصلی، سید‌محمد نبوی‌زاده، سیدمحمد طبیبی، سید عبدالصاحب و سیدجعفر کاظمینی و سید محمدرضا شریعتمدار از سوی فرمانداری کازرون به عنوان علما و معتمدین محلی به منظور انتخاب اعضای انجمن نظارت مرکزی بود. به دیگر سخن این‌که نه در انتخابات سال 42 و نه در سال 46 شمسی با توجه به موجود بودن مدارک بسیاری از اعلام حمایت طبقات مختلف مردم کازرون از کاندیداتورهای انتخاباتی، اما تا بحال مدرک و یا سندی در ارتباط با حضور کتبی روحانیون کازرون در انتخاباتی که پس از جنبش پانزده خرداد 42 در کازرون برگزار گردید، نیافتیم.»(2)

درباره این نقل قول و انتقادات وارد آمده بر آن نکاتی به اختصار عرض می‌شود.

1. متأسفانه در اینجا نسبتی خلاف واقع به نویسنده داده شده است. جناب مطهری‌زاده با استناد به جملاتی از مقاله‌ی بنده نوشته‌اند: «این افراد این نکته [حمایت پیشوا از طباطبایی] را یکی از نکات منفی دوره زندگی مرحوم پیشوا می‌دانند...» این در حالی است که بنده در ادامه‌ی متنی که مورد استناد ایشان قرار گرفته صریحاً در بیان علت حمایت پیشوا از طباطبایی نوشته‌ام: «رجبعلی طاهری... معتقد است که شاید علت حمایت پیشوا از طباطبایی برخورداری از ظرفیت وی جهت دست یافتن به اطلاعات محرمانه‌ی مجلس و بهره‌برداری از آنها در مبارزه‌ی با حکومت بود. این ادعا خصوصاً با توجه به حمایت قاطع پیشوا از قیام 15 خرداد امام خمینی(ره) و نیز اطلاع یافتن پیشوا از جریان تصویب کاپیتولاسیون در مجلس بیست و یکم از طریق سید عبدالحسین طباطبایی و انتقال این خبر به امام خمینی(ره) توسط آقای پیشوا و نیز مواضع انتقادی طباطبایی در مجلس شورای ملی قابل توجه است.»

علاوه بر این، در مقاله‌ا‌ی که به بررسی اجمالی مبارزات و سوابق مرحوم پیشوا پرداخته‌ام و جناب مطهری‌زاده قبل از نگارش مقاله‌ی خویش آن را مطالعه کرده‌اند، آمده است: «نسبت خویشاوندی پیشوا با طباطبایی، انتقادات تند طباطبایی از دولت وقت در مجلس بیست و یکم، انتقال برخی از اخبار مجلس به پیشوا توسط طباطبایی و همکاری طباطبایی با پیشوا برای برطرف کردن برخی مزاحمت‌هایی که حکومت برای برخی افراد انقلابی ایجاد می‌کرد از جمله دلایل [احتمالی] وی برای حمایت از طباطبایی بود.»(3) با این اوصاف این ادعا که بنده حمایت پیشوا از طباطبایی را از نکات منفی زندگانی او می‌دانم اتهامی آشکار است.

2. نکته‌ی عجیب دیگر آن است که جناب مطهری‌زاده ادعا کرده‌اند که چون ایشان تاکنون مدرک و یا سندی در ارتباط با حمایت پیشوا از طباطبایی در انتخاباتی مجلس بیست و دوم (در سال 1346) نیافته‌اند پس اساساً چنین اتفاقی نیافتاده است! درباره‌ی این ادعای عجیب نکاتی را به عرض می‌رسانم:

2.1. نیافتن سند مکتوب درباره‌ی یک واقعه‌ی تاریخی دلیل معقولی بر انکار آن نیست. چراکه نمی‌توان ادعا کرد تمام اسناد مکتوب مربوط به آن واقعه حفظ شده یا در اختیار ما باقی مانده‌ است.

2.2. اسناد مکتوب و شفاهی نزد تاریخ‌نگار دو منبع مکمل یکدیگر محسوب می‌شوند. اسناد مکتوب بخشی از زوایای یک واقعه و تاریخ شفاهی بخش دیگری از آن را آشکار می‌کند. در مواردی به هر دو نوع از اسناد دسترسی هست؛ اما در بسیاری از مواقع تنها به یکی از این اسناد دسترسی وجود دارد.

2.3. اگر درباره‌ی واقعه‌ای تنها روایات شفاهی وجود داشته باشد و از طریق اموری چون تواترِ نقلِ یک حادثه از سوی افراد موثق برای مورخ اطمینان حاصل شود، ارزش چنین روایاتی از اسناد مکتوب کمتر نیست.

2.4. اسناد مکتوب در غالب موارد برای پیرایش آفاتی که متوجه روایات شفاهی از یک واقعه می‌شود، به کار می‌آید اما گاهی برخی از اسناد مکتوب نیز حاکی از توهم، سوءبرداشت، سوءظن یا غرض‌ورزی تهیه‌کننده‌ی سند نسبت به یک شخص یا گروه است. در این موارد اهمیت تسلط بر تاریخ شفاهیِ آن موضوع، برای تشخیص صحت و سقم چنین اسنادی آشکار می‌گردد. شاید خوانده باشید که چندی پیش آیت الله مکارم شیرازی با بیان این‌ نکته که بسیاری از اسناد ساواک بی‌اعتبار بوده و نمی‌توان بر آنها تکیه کرد، یادآور شد: «در زمان حمله به ساواک شیراز پرونده‌ی بنده به دست انقلابیون افتاده بود که بعدها برای من ارسال شد؛ وقتی آن را مطالعه کردم دیدم برخی از مطالب نوشته شده در آن، هر چند به نفع بنده است ولی دروغ بود.» وی تأکید کرد: «نمی‌توان مطالب بیان شده در اسناد ساواک را به عنوان یک سند قطعی حساب کرد؛ چرا که آنها تقوا نداشته‌ و در بسیاری از موارد دروغ می‌نوشتند؛ از این‌رو باید قرینه‌ای بر صحت اسناد آنها وجود داشته باشد تا بتوان بر آنها تکیه کرد.»(4)

2.5. پس از بیان این مقدمات باید گفت که صدور اعلامیه‌ی مشترک مرحوم پیشوا و جمعی دیگر از روحانیون کازرون در حمایت از کاندیداتوری طباطبایی پس از قیام پانزده خرداد 42  از مسلمات تاریخی است که پشتوانه‌ی آن نقل متواترِ مبارزان انقلابی این شهر است. بازتاب منفی این حمایت تا به حدی بود که از آن به عنوان یکی از علل کاهش نسبی مقبولیت پیشوا در کازرون و در نتیجه مهاجرت وی به شیراز یاد می‌شود. برخی از مبارزان انقلابی کازرون جزییات و برخی از بازتاب‌های این حمایت را به تفصیل بیان کرده‌اند که ان‌شاءالله در آینده منتشر خواهد شد.

2.6. حمایت مرحوم پیشوا از کاندیداتوری طباطبایی در سال 1339 به هیچ وجه نمی‌تواند حساسیت‌برانگیز باشد چرا که او در تاریخ مذکور جوانی 28 ساله است که تنها حدود یک سال از بازگشت او از نجف به کازرون گذشته، نه موقعیت و جایگاه اجتماعی خود در سال 1346 را دارد و نه انقلابی آغاز شده تا چنین اقدامی برایش هزینه‌بر باشد.

2.7. علاوه بر این، برخی از کسانی‌که خاطرات آن اعلامیه‌ی جنجال‌برانگیز را به یاد دارند و جزییاتی از آن را بیان می‌کنند اساساً در سال 1339 به بلوغ سیاسی نرسیده بودند.

2.8. اگر آن اعلامیه‌ی جنجالی مربوط به سال 1339 بود، لازم نبود تا شخصیتی چون مهندس طاهری با عباراتی که بیان شد به توجیه آن بپردازد.

2.9. بازتاب اموری چون حمایت پیشوا از طباطبایی به حدی منفی بود که حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از مراکز معتبر اسنادی را به اشتباه انداخته، باعث شد تا از وی به عنوان حامی رژیم یاد کنند.(5) این اشتباه البته با پی‌گیری‌هایی که در سال‌های اخیر به عمل آمد در حال جبران است.

2.10. تکیه‌ی جناب مطهری‌زاده بر اسناد مکتوب و غفلت از نقش روایات موثق شفاهی در نگارش وقایع تاریخی باعث شده تا ایشان علاوه بر ماجرای اعلامیه‌ی مذکور در تحلیل برخی دیگر از وقایع نیز به خطا روند. از باب نمونه به ماجرایی دیگر اشاره می‌کنم:

جناب مطهری‌زاده در بخشی از متن خود بر اساس یکی از اسناد ساواک ادعا کرده است که برگزاری مراسم فاتحه‌‌ی مرحوم سیدمصطفی خمینی در مسجد جوی «توسط حجت الاسلامان شیخ [سید صحیح است] حسن مهاجر و شیخ عبدالرحیم دانشجو، دو تن از روحانیون متنفذ کازرون که ارتباط نزدیکی با مرحوم پیشوا داشتند، برگزار شد.»(6) این ادعا در حالی است که روایت مبارزان زنده و موثق، خلاف آن‌ را ثابت می‌کند. گرچه آقایان مهاجر و دانشجو از شخصیت‌های انقلابی و از نمایندگان امام خمینی در کازرون بودند اما در مدیریت این مراسم هیچ‌گونه نقشی نداشتند. آقای مهاجر ـ به دلایلی ـ حتی به عنوان شرکت‌کننده نیز در این مراسم حضور نیافت؛ درباره‌ی حضور شهید دانشجو در مراسم فاتحه‌ی [نه چهلم] آقا مصطفی در مسجد جوی نیز در میان راویان اختلاف‌نظر وجود دارد. به هر حال مراسم مذکور نه در مسجد آهنگران (به عنوان پایگاه مهاجر) و نه در مسجد حسینی (به عنوان پایگاه دانشجو) بلکه در مسجدی متروک و پنهان (مسجد جوی) برگزار گردید. نکته‌ی دیگر آن‌که برخلاف ادعای جناب مطهری‌زاده برگزاری این مراسم در کازرون هیچ ارتباطی با مرحوم پیشوا نداشت.

موارد دیگری از این قبیل اشتباهات در این مقاله و سایر مقالات هفته‌نامه‌ی بیشاپور درباره‌ی وقایع انقلاب اسلامی در کازرون وجود دارد که برای جلوگیری از طولانی‌تر شدن بحث، از ذکر آنها در اینجا خودداری می‌کنم.

3. جناب آقای مطهری‌زاده در بخشی از متن خود ادعا کرده‌اند: «نه تنها [انتخابات] دوره‌ی بیست و یکم بلکه دوره بیست و دوم مجلس در سال 1346 شمسی نیز مورد تحریم مراجع و علما قرار گرفت.» و در ادامه از امام خمینی به عنوان یکی از مراجعی یاد می‌کنند که انتخابات مجلس بیست و دوم را تحریم کرده است. درباره‌ی این ادعای ایشان نیز باید گفت که اعلامیه‌ها و مواضع عمومی امام خمینی(ره) ابتدا در کتاب «صحیفه نور» و سپس در کتاب «صحیفه‌ی امام» منتشر شده است. اما در بررسی‌ این دو کتاب هیچ‌گونه حکم تحریمی برای انتخابات مجلس بیست و دوم وجود ندارد. توجه کنید: اینکه امام در کنار انتقاد از عملکرد حکومت به تخطئه‌ی روند برگزاری رفراندوم و انتخابات رژیم بپردازد(7) با مقوله‌ی تحریم انتخابات کاملاً متفاوت است. معنای تحریم به عنوان یک حکم شرعی کاملاً مشخص است و چنین حکمی نه از سوی امام و نه از سوی سایر علما و مراجع در جریان انتخابات سال 1346 صادر نشده است.

موفق باشید.

25 فروردین 1395

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. رضا صنعتی، نماینده کازرون در مجلس شورای ملی، سایت جامع کازرون نما، 6 مرداد 1391، کد خبر: 9062
  2. موسی مطهری‌زاده، ویژه‌نامه زمانه و زندگی سیداحمد پیشوا، هفته‌نامه بیشاپور، 27 بهمن 1394، ش 484، ص 7
  3. کتاب «پژوهشنامه انقلاب اسلامی ایران»، دفتر سوم، به کوشش مجتبی سلطانی احمدی و رحیم نیک‌بخت میرکوهی، مقاله سیداحمد پیشوا و انقلاب اسلامی، به قلم رضا صنعتی، صص 176-200، تهران: خانه کتاب، بهمن 1392 / بازنشر در سایت جامع کازرون نما، مقاله پیشوای کازرون، 6 بهمن 1394، کد خبر: 14719
  4. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دیدار رییس به همراه معاونین و مدیران مرکز اسناد انقلاب اسلامی با آیت الله مکارم شیرازی، 16 مهر 1393، کد خبر: 51180
  5. به عنوان نمونه ر.ک: مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، نفس مطمئنه، یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب دهم: شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، تهران: چاپ اول، 1378، ص 421
  6. موسی مطهری‌زاده، پیشین، ص 14
  7. سیدروح الله خمینی، صحیفه امام؛ ج 2، تهران: مؤسسه تنطیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، 1386، ص 125