نمادها و المانها، پلی به هویت تاریخی هر شهرند. کازرون اما علیرغم برخورداری از پیشینۀ تاریخی غنی تاکنون کمتر توانسته است، در قالب نمادهای شهری، هویت خویش را به نمایش بگذارد. گردشی هدفمند در خیابانهای شهر، ما را با این واقعیت تلخ بیشتر آشنا می کند.
این در حالی است که هم طبیعت کمنظیر کازرون، هم صنایع بومیاش، هم شخصیتهای علمی، فرهنگی و سیاسیاش و هم تاریخ مبارزات و سلحشوریهای مردمش از دوران ساسانیان تا کنون آنچنان درخشان است که اگر بنای بر المانسازی از مصادیقِ موارد مذکور باشد، بیشک دچار کاستی میدان و خیابان برای قرار دادن این المانها خواهیم بود و مجالی برای المانهایی با هویت ملی، فراملی و یا خدای ناخواسته المانهای فاقد هویت باقی نخواهد ماند.
نماد کازرون
اگر بخواهیم نمادی برای شهرستان کازرون تعریف کنیم که بیانگر عظمت روحی مردم این دیار باشد، به نظر نگارنده، بهترین نماد «زانو زدن پادشاه روم در برابر شاپور ساسانی، پادشاه ایران» است که نقشی از آن بر دل سنگهای سخت منطقۀ بیشاپور کازرون حک شده؛ این نماد میتواند بیانگر روحیه و شخصیتِ جمعیِ مردمِ کازرون در طول تاریخ طولانی و پرافتخار این شهر باشد.
کازرون و میدان انقلابش
این بدان معناست که پادشاه روم تنها شخصیتی نیست که در برابر ارادۀ این مردم زانو زده است بلکه غالب دشمنان این دیار در نهایت، سرنوشتی مشابه او داشتهاند؛ اگر باور ندارید درماندگی انگلیسها در برابر مبارزان کازرونی را ببینید. درماندگی عوامل پهلوی را ببنید، درماندگی هر مستکبر و متکبری که در برابر ارادۀ آنها ایستاده را ببینید. لذا به نظر نگارنده بازسازی مدور این نقش در ابعادی بزرگ در میدان مرکزی شهر، می¬تواند بهترین نماد کازرون باشد. خصوصاٌ که رهبر تاریخدان انقلاب نیز در سفر خود به استان فارس بر لزوم برجستهسازی این نقش تأکید کرد.
میدان انقلاب
این روزها در فضای رسانهای کازرون بحثها و مناقشاتی دربارۀ ساخت نمادی متناسب با «میدان انقلاب» این شهر نیز صورت گرفته است. این میدان یادآور آغاز رشادتها و اقدامات مردم سلحشور کازرون در به زانو درآوردن عوامل حکومت مستبد پهلوی است. از این رو مردم کازرون، خود پیش از پیروزی انقلاب، نام این میدان را از «آهنگران» به «انقلاب» تغییر دادند. اکنون اما شهرداری تصمیم گرفته است مجسمهای از «کاوۀ آهنگر» را در این میدان نصب کند!
قبل از بیان هر نکتهای شایسته است به این مساله اشاره کنم که حتی اگر وارثان انقلاب تاکنون آنچنان که باید از آرمانهای این مردم پاسداری نکرده باشند نیز نمیتوان در صحت انقلاب مردم و رشادتهای تاریخی آنها شک کرد یا با اقدامی ناپخته، آن را کم فروغ کرد.
لذا پرسش مهمی که مطرح است آن است که «کاوۀ آهنگر» اولاً چه نسبتی با کازرون و ثانیاً چه نسبتی با میدان انقلاب دارد؟! آیا کازرون فاقد شخصیتهای انقلابی است تا لازم باشد برای میدان انقلابش کاوۀ آهنگر را به این شهر فرابخوانیم؟!
کازرون و میدان انقلابش
آیا کازرون شخصیتی چون مرحوم سیداحمد پیشوا را ندارد؟! مگر نه اینکه او از ابتدای دهۀ چهل پرچمدار انقلاب در این شهر بود؟ آیا مجسمۀ او نمیتواند نماد میدان انقلاب باشد؟! آیا کازرون مرحوم رجبعلی طاهری را ندارد؟! مگر جز این است که او از برجستهترین نیروهای انقلاب در سطح استان فارس بود؟ مگر بارها و بارها رنج زندان و شکنجۀ نظام پهلوی را برای پیروزی انقلاب به جان نخرید؟ آیا مجسمۀ او نمیتواند نماد میدان انقلاب باشد؟ آیا کازرون برادران باقرینژاد را ندارد؟ مگر نه اینکه آنها پرچمداران مبارزه و جهاد فرهنگی و سیاسی در این شهر بودند؟ آیا مجسمۀ آنها در کنار یکدیگر نمیتواند نماد میدان انقلاب باشد؟ آیا کازرون 9 نفر از عزیزترین فرزندان خود را در جریان مبارزه با رژیم پهلوی تقدیم انقلاب نکرد؟ آیا خلق صحنهای زیبا از اجتماع این 9 شهید در کنار یکدیگر نمیتواند جلوهای ویژه به میدان انقلاب بدهد؟ آیا کازرون مرحوم اسدالله ایمانی را ندارد؟ مگر نه اینکه او 20 سال با حکم امام خمینی امامت جمعۀ این شهر را برعهده داشت و خیابان انقلاب محل تولد، رشد و نمای او بود؟ آیا مجسمۀ او نمیتواند نمادی مناسب برای میدان انقلاب باشد؟
حتی اگر بخواهیم شخصیتی را از شهری دیگر فرابخوانیم و مجسمهاش را در وسط میدان انقلاب کازرون قرار دهیم، چه کسی بهتر از مرحوم سیدحسن مهاجر؟ مگر نه اینکه او حدود سی سال از بهترین سالهای عمرش را به عنوان امام جماعت مسجد همان محل گذرانده، هم وکیل امام خمینی بوده و هم به پیر، جوان و نوجوان این شهر درس دین و معنویت آموخته است؟
نکتۀ آخر
نکتۀ آخر آنکه به نظر میرسد باید تدبیری اندیشید تا تصمیماتی در این سطح، که با هویت یک شهر ارتباط مستقیمی دارد و نتیجۀ آن برای سالهای متمادی در معرض دیدگان مردم خواهد بود، از حالت سلیقگی و تشخیص افرادی محدود که معلوم نیست تا چه در این امور صاحب نظرند خارج شده، روندی عالمانهتر یابد.