وبلاگ جریان احمدی نژاد: سخنان منتسب به آیت الله مصباح مبنی بر لزوم اطاعت از رییس جمهور حرف و حدیثهای بسیاری را برانگیخته است. نویسنده ی این سطور نیز همچون بیش از 14 میلیون ایرانی دیگر در انتخابات ریاست جمهوری با تحقیق و در جهت عمل به تکلیف شرعی خود به آقای احمدی نژاد رأی نداده است. اما این مجوز آن نمیشود که پس از انتخاب آقای احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور؛ عدهای با رفتارهای غیرقانونی به تخریب نظام بپردازند یا قیام علیه نظام را سامان دهند. گمان نمیکنم کسی با نقد و انتقاد از دولت مخالف باشد کما اینکه نویسنده خود یکی از منتقدان دولت است اما به هر حال مسئولیت ریاست جمهوری پس از تنفیذ رهبری شرعاً و قانوناً بر عهدهی دکتر احمدی نژاد قرار گرفته است و ایشان موظفند با توجه به «سوگند خود»، به بهترین شکل و بر اساس موازین شرعی، اخلاقی و قانونی و توجه به رهنمودهای رهبری و در نظر گرفتن انتقادات خیرخواهانهی نخبگان جامعه خصوصاً علما و مراجع و نیز کارشناسان عرصههای مختلف، کشور را اداره کنند و لازمهی ادارهی کشور امر و نهی به دولت و زیرمجموعههای وسیع آن در سراسر کشور است. وسعت این زیرمجموعهها تا روستاهای دورافتادهی کشور نیز میرسد. اگر اطاعت از دستورات رییس جمهور (تا زمانیکه خلاف شرع و قانون نباشد) بر قوی مجریه و زیر مجموعهی وسیع آن لازم نباشد، چگونه میتوان کشور را اداره کرد؟!
نویسنده پس از خواندن سخنان منتسب به آیت الله مصباح بخاطر انسی که با صحیفهی امام دارد ناخوداگاه به یاد سخنان آن امام عزیز پس از تشکیل دولت موقت در وجوب اطاعت از دولت بازرگان افتاد! این سخنان شباهت عجیبی به سخنان منتسب به آیت الله مصباح دارد. با امید به آنکه سرنوشت این دو دولت شبیه به هم نشود توجه شما را به عبارات امام جلب میکنم:
«...ما دولت موقت را تعیین کردیم. و چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان را سالهاى طولانى است از نزدیک مىشناسم و یک مردى است صالح، متدین، عقیده مند به دیانت و امین و ملى و بدون گرایش به یک شیئى که برخلاف مقررات شرعى است، من ایشان را معرفى مىکنم که ایشان رئیس دولت باشند. و ایشان وزراى خودشان را بعد تعیین خواهند کرد، و به ما معرفى مىکنند تا اینکه شوراى انقلاب ما، که پیشنهادشان این بوده است که ایشان رئیس دولت باشند، شوراى انقلاب وزراى ایشان را هم بررسى بکنند، و ان شاء اللَّه مسائل به طور سهل و به طور خوبى انجام بگیرد. و من باید یک تنبه دیگرى هم بدهم و آن اینکه من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمى هستم که به واسطه ولایتى که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجبُ الْاتِّباع است، ملت باید از او اتّباع کند. یک حکومت عادى نیست، یک حکومت شرعى است؛ باید از او اتّباع کنند. مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزاى آن بسیار زیاد است. من تنبه مىدهم به کسانى که تخیل این معنى را مىکنند که کارشکنى بکنند یا اینکه خداى نخواسته یک وقت قیام بر ضد این حکومت بکنند، من اعلام مىکنم به آنها که جزاى آنها بسیار سخت است در فقه اسلام. قیام بر ضد حکومت خدایى قیام بر ضد خداست؛ قیام بر ضد خدا کفر است. و من تنبه مىدهم به اینها که بر سر عقل بیایند؛ بگذارند مملکت ما از این آشفتگى بیرون برود، بگذارند خونهاى محترم ریخته نشود، بگذارند جوانهاى ما دیگر اینقدر خون ندهند، بگذارند اقتصاد ما صحیح بشود؛ ما بتدریج کارها را اصلاح بکنیم. و از خداى تبارک و تعالى مىخواهم که توفیق بدهد به آقاى مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام بدهد...»
صحیفه امام، ج6، ص: 58 و 59