حضرت امام خمینى(قدس سره) بارها بر این مسئله که در صورت تشکیل حکومت توسط فقیه عادل مردم موظف به اطاعت از او بوده و مشروعیت هر نهاد و مقام دولتى، منوط به تأیید ولى فقیه است، تأکید کردهاند. ایشان در کتاب حکومت اسلامى خود مىفرمایند:
«اگر فرد لایقى که داراى این دو خصلت [آگاهى به قانون الهى و عدالت] باشد، به پاخاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتى را که حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) در امر ادارهى جامعه داشت، دارا مىباشد، و بر همهى مردم لازم است که از او اطاعت کنند.(1) این توهم که اختیارات حکومتى رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) بیشتر از حضرت امیر (علیه السلام) بود، یا اختیارات حکومتى حضرت امیر(علیه السلام) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) بیش از همهى عالم است و بعد از ایشان، فضایل حضرت امیر (علیه السلام) از همه بیشتر است، لکن زیادى فضایل معنوى، اختیارات حکومتى را افزایش نمىدهد».(2)
ایشان همچنین با یکسان معرفى کردن ولایت فقیه و ولایت پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«قضیهى ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه وآله) است. اینها از ولایت رسول الله (صلى الله علیه وآله) هم مىترسند».(3)
حضرت امام(قدس سره) معتقد بودند که :
«همین ولایتى که براى رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) و امام در تشکیل حکومت و اجرا و تصدى و اداره هست، براى فقیه هم هست... لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً براى اجراى حدود و حفظ ثغور و نظام، حکومت شرعى تشکیل دهند. این امر اگر براى کسى [از فقها] امکان داشته باشد، واجب عینى است؛ وگرنه واجب کفایى است. در صورتى هم که ممکن نباشد، ولایت ساقط نمىشود، زیرا [فقها] از جانب خدا منصوبند».(4)
امام خمینى (قدس سره) همچنین دربارهى عدم مشروعیت رئیس جمهور، بلکه طاغوت بودن او در صورت عدم نصب ولى فقیه مىفرمایند:
«به حرف آنهایى که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب مىکنند و مىخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید] اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا یا طاغوت. یا خداست یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب ولى فقیه نباشد، غیرمشروع است. وقتى غیرمشروع شد، طاغوت است. اطاعت او، اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزهى او، وارد شدن در حوزهى طاغوت است. طاغوت وقتى از بین مىرود که به امر خداى تبارک و تعالى یک کسى نصب بشود. شما نترسید از این چهار نفر آدمى که نمىفهمند اسلام چه است، فقیه چه است، نمىفهمند که ولایت فقیه یعنى چه، آنها خیال مىکنند که [ولایت فقیه] یک فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مىدانند، نه ولایت فقیه را. ولایت فقیه فاجعه نیست، ولایت فقیه تبع اسلام است... بله آقایان بعضى شان مىگویند: اگر مسئلهى ولایت فقیه یک مسئلهى تشریفاتى باشد، مضایقه نداریم. اما اگر بخواهد دخالت بکند در امور، نه ما آن را قبول نداریم. حتماً باید یک کسى از غرب بیاید، ما قبول نداریم یک کسى که اسلام تعیین کرده، او دخالت بکند. [این اشخاص] اگر متوجه به لوازم این معنا باشند، مرتد مىشوند! لکن متوجه نیستند. ملت ولایت فقیه را مىخواهد ـ که خدا فرموده ـ شما مىگویید خیر، لازم نیست و شما مىخواهید چند نفر آدم را بر سایرین تحمیل بکنید، این دیکتاتورى است، نه اینکه اکثریت در آنجا با آنهایى است که اسلام را مىدانند چیست و تبعیت اسلام را هم دارند، شما چند نفر ایستادهاید در مقابل اسلام».(5)
امام معتقد بودند که اگر چنانچه روزى رأى مردم در برابر حکم خدا قرار بگیرد، بىارزش خواهد بود، همانطور که فرمودند:
«مقصود این است که در حکومت اسلامى، اسلام حکومت کند، قانون حکومت کند. اشخاصى به رأى خودشان حکومت نکنند... براى اینکه آراى در مقابل حکم خدا رأى نیست، ضلالت است... اگر رئیس جمهور در مملکت اسلام وجود پیدا بکند، این باز قانون آن را رئیس جمهورى مىکند یا رأى عموم که در رأى عموم، رأى ولى فقیه هم هست و یا نصب فقیه که همان نصب الله است».(6)
برشی از کتاب گفتمان مصباح، چاپ اول، صص 559-562
پینوشت:
1. از این تعبیر که امام خمینى(قدس سره) مى فرمایند: «بر همهى مردم لازم است که از فقیه اطاعت کنند». فهمیده مىشود که ایشان مشروعیت حکومت را تنها به نصب الهى مىدانند.
2. ولایت فقیه، ص 40
3. صحیفهى امام، ج10، ص 308، 30 مهر 1358
4. ولایت فقیه، ص 42
5. صحیفهى امام، ج10، ص 221، 12 مهر 1358
6. همان، ج 8، صص 281ـ282، 4 تیر 1358