خانمی به عقد آقایی درآمد؛ عروسی کردند. از همان عروسیهای پر سر و صدا که عروس و داماد را در ماشین مینشانند و تمام شهر را خبر میکنند که آوردیمش، آوردیمش! بارها این مثال را برایتان زدم... این افرادی که بیخود دنبال عَلَم این و آن سینه میزنند، نردبان ترقی این و آن میشوند. همهجا سنگ سینه میزنند... میدانید مثل کی هستند؟ مثل همینهایی هستند که دنبال عروس توی شهر راه میافتند که آوردیمش، آوردیمش! حال اینکه اگر عروس لذتی دارد برای خودش است. اگر داماد هم لذتی دارد برای خودش هست. تو چرا سینه چاک میکنی؟! چرا به سینه و گلویت فشار و خراش میآوری که آوردیمش، آوردیمش؟! به توچه؟ تو هم نیاوری کس دیگر میآوردش! کسی دیگر میخواهد عروسی کند، تو میگویی آوردیمش، آوردیمش؟! حتی موقعی که به در خانه رسیدی، درب را رویت میبندند. خیلی کار بکنند میگویند: متشکریم؛ آقا بفرمایید بروید... رند باش آقا!
🔸بخشی از گزارش ساواک از سخنان آیتالله سیداحمد پیشوا در مسجد نو شیراز، 2 تیر 1351