خبرنامه دانشجویان ایران: یادداشت «هاشمی 88، اسیر در افراط و تفریط» که روز یکشنبه 28 اردیبهشت ماه در «خبرنامه دانشجویان ایران» منتشر و انتقاداتی را به اثر «هاشمی در سال 88» مطرح نمود با واکنش انتشارات سلمان فارسی و ارسال جوابیه ای به «خبرنامه دانشجویان ایران» در روز شنبه 10 خردادماه مواجه گردید.
به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اگرچه خطاب این یادداشت به مؤلف محترم اثر یعنی جناب حجت الاسلام صنعتی بود، اما جوابیه ای از سوی ناشر محترم ارسال گردید که با توجه به برخی مطالب ناصواب در این جوابیه، ناچاریم تکمله ای را به نقد نخست بیفزاییم. هر چند زیبنده آن بود که چون مخاطب نقد، جناب مؤلف بودند، جوابیه نیز به قلم ایشان نگاشته می شد. اما به حکم رعایت ادب و اخلاق حرفه ای، زاویه توجه مخاطب را از سمت مؤلف محترم به ناشر گرامی تغییر می دهیم:
کتاب مورد بحث، مجموعه ای از مواضع هاشمی رفسنجانی در سال 88 است که با یک تنظیم خاص کنار هم قرار گرفته است. در رسانه های مختلف، این مواضع در طول چهار سال گذشته بارها و بارها بررسی شده و به نقد و تحلیل آنها پرداخته شده است. بنابراین برای نقد کتابی در سطح کتاب حاضر، از جانب منتقدی که در عرصه خبرنگاری مشغول فعالیت است نکته ناخوانده یا مجهولی وجود ندارد. تنها لازمه نقد چنین کتابی توسط جامعه خبرنگاری، مطالعه نحوه آرایش آن و چگونگی استفاده از رد و تاییدهای مربوط به آن مواضع است. بنابراین ناشر محترم مستحضر هستند که متن پیچیده و یا جدید التالیفی را به مخاطب، به ویژه فعالان رسانه ای ارائه نکرده اند که برای مطالعه آن نیاز به تلاش ویژه ای وجود داشته باشد.
ناشر محترم بی گمان مطلع هستند که «تحلیل»، تنها به معنای ریشه یابی مبسوط و تشریح کامل یک موضوع با ضمایر اول شخص توسط تحلیلگر نیست. یک مجموعه عکس را می توان طوری دسته بندی نمود که برای مخاطب متضمن یک تحلیل از پیش تعیین شده باشد. مجموعه ای از گزارشات را نیز می توان طوری تنظیم کرد که در نهایت مخاطب را به یک تحلیل از پیش تعیین شده برساند. این امر کاملا بدیهی است و اصولا در بحث تاریخ نگاری در میان دانشمندان تاریخ این اتفاق نظر وجود دارد که هیچ گزارش تاریخی بدون اعمال نظر شخصی مورخ ثبت نمی شود.
البته پر واضح است که با توجه به موضوع، نحوه اعمال سلایق شخصی نیز متفاوت خواهد بود. از این رو تاکید چند باره ناشر بر گزارشی بودن کتاب مذکور و غیرتحلیلی بودن آن چندان محل بحث نیست؛ علاوه بر این اصل کلی، مصداق هایی نیز در مورد این کتاب در دست است که نشان می دهد نظریه تاریخی دانشمندان تاریخ، برای این کتاب نیز صدق می کند. از این رو انتقاد از رفتار گزینشی در تالیف کتاب به معنای توقعات شخصی منتقد نیست بلکه صدای انتقاد مخاطبانی است که تحت تاثیر گزارش نویسی غیر جامع این کتاب و تحلیل های کوتاه چند خطی، نتوانند به شناخت واقعی از شخصیت مورد بحث در اثر دست یابند.
ناشر محترم اقدام به انتشار کتابی کرده که در آن مجموعه ای از تیترهای رنگی و آرایش های چشم نواز در بخش ها و زیر بخش های مختلف قرار داده شده است. عباراتی که وقتی در کنار برخی نواقص کتاب مورد توجه قرار می گیرد منجر به برداشت انتخاب گزینشی و تمجیدهای یک جانبه از شخصیت هاشمی می شود.
سوالی که مطرح است و ناشر محترم به آن نپرداخته این است که «هاشمی در سال 88» چه ارتباطی با تعریف و تمجیدهای دهه های 60 و 70 از وی دارد؟ اگر بنا بر این است که گزارشی در مورد هاشمی در سال 88 تهیه شود، با چه هدفی مقدمه ای مبسوط از تمجیدهای سال های دور از وی باید برای مخاطب چاپ شود؟ به نظر می رسد به لحاظ منطقی مقدمه یک اثر باید تناسب معناداری با متن داشته باشد و عنوان هاشمی در سال 88 متناسب با مقدمه ای است که در آن فضای سیاسی سال 88 مورد بحث قرار بگیرد نه دهه های 60 و 70.
از سوی دیگر اگر از روی تسامح بپذیریم که ناشر به دلیل گرایش سیاسی و یا علایق شخصی، به جناب هاشمی رفسنجانی ارادت ویژه ای دارد و می خواهد تمجیدهای سال های دور مقام معظم رهبری از هاشمی را نیز در مقدمه اثر خود نقل کند، سوال دومی مطرح می شود که چرا ناشر، مخاطب را از تمام مواضع رهبری نسبت به هاشمی محروم می کند و تنها آن بخش از بیانات مقام معظم رهبری که به سود گرایش احتمالی خویش است را منتشر می کند؟
ناشر محترم در جوابیه خود به مسئله عدم تشریح مخالفت مقام معظم رهبری با هاشمی در نماز جمعه 29 خرداد پرداخته است، اما نقد اصلی نوشته پیشین را بی جواب گذاشته است. البته ظاهرا نقد یاد شده به درستی خوانده نشده زیرا در متن، ذکر شده که این موارد «تشریح» نشده است در حالی که در جوابیه ناشر این طور برداشت شده که منتقد، ذکر موارد یاد شده در کتاب را مطالعه نکرده و از این رو آدرس خطبه های نماز جمعه مقام معظم رهبری در 29 خرداد را مطرح نموده است!
در نقد نخست ذکر شد: «یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی هاشمی در سال 88 که در این کتاب بدان پرداخته نشده، تلقین بی اعتمادی مردم به نظام در میان جامعه توسط وی است. هاشمی در خطبه دوم نماز جمعه 26 تیر 1388 - که آخرین نماز جمعه وی نیز به شمار می آید - از دیدگاه عجیبی سخن گفت: «مساله مهم ما این است که آن اعتمادی که مردم را با آن وسعت وارد میدان کرد و امروز یک مقدار مخدوش شده ما این اعتماد را برگردانیم و این هدف مقدس ما باید باشد و این اعتماد باید برگردد».
هاشمی در حالی خط خبری بحران اعتماد در جامعه را پیش گرفت که در آن ایام سران اصلی آشوب ها و فتنه انگیزی ها تنها بر اساس مستندات کذب و خلاف واقع و همچنین عدم تمکین به موازین قانونی، بنای خود را بر اردوکشی خیابانی به منظور امتیاز گرفتن از نظام اسلامی گذاشته بودند. و هاشمی بیش از هر کس دیگری می دانست که در میان توده های مردم هیچ نشانه ای از عدم اعتماد به نظام وجود ندارد، بلکه تحریک عناصر خاص سیاسی است که در میان مردم، القای بی اعتمادی می کند.
رهبری در اولین واکنش علنی خود نسبت به تزریق ویروس بی اعتمادی در میان مردم در سخنان مراسم تنفیذ حکم دهمین رئیس جمهور جمهوری اسلامی در تاریخ 12 مرداد 1388 فرمودند: «کسانی که از بی اعتمادی مردم حرف می زنند اگر از روی غرض ورزی نباشد از روی غفلت است».
ایشان در واکنشی دیگر، چند هفته بعد یعنی در 20 شهریور 1388 در خطبه های نماز جمعه فرمودند: «دشمن و متأسفانه برخی در داخل کشور، این حقیقت را نادیده می گیرند و از بی اعتمادی مردم سخن می گویند. اما إن شاء الله همه خواهند دید که در انتخابات سال های آینده نیز مردم با وجود تلاش های اخیر دشمنان و غافلان و بی خبران داخلی، حضوری قوی و مستحکم خواهند داشت»».
اگر ناشر محترم بنا دارد هاشمی در سال 88 را از منظر مقام معظم رهبری از سال 57 بدین سو ببیند، چرا در ذیل نقل خطبه هاشمی در نماز جمعه 26 تیر به دیدگاه رهبری در مورد بحران بی اعتمادی که دقیقا عکس راهکاری است که هاشمی ارائه داده اشاره نمی کند؟ به نظر می رسد اینکه هر شخص یا جریانی هر انتقاد نسبت به هاشمی را به معنای مخالفت با رهبری بنامد و برچسب اختلاف افکنی و ضد ولایت فقیه بودن را به منتقدان وصل نمایند، چندان در مسیر اعتدال نیست. کتاب هاشمی در سال 88 مجموعه ای از تیترها و شعارهای رنگی نظیر همدلی با مسئولان، هزینه نکردن از رهبری و بهانه ندادن به دشمنان است، اما عملکرد خاکستری در برخی مقاطع موجب مخدوش شدن تمام شعارهای قبلی می شود.
در نقد پیشین ذکر شد: صنعتی در بخشی از کتاب، تلاش کرده «روحیه همدلی» را که هاشمی خواستار آن است تشریح کند، و برای این منظور به موضعی از هاشمی اشاره می کند که بزرگترین ناقض این موضع، خود هاشمی بوده است. بر اساس گزارش این بخش از کتاب، هاشمی در 13 تیر ماه 88 گفته است: «حضور مردم در صحنه انتخابات به حق، حماسه ای جاودانه و ماندگار از رقابت ها در قالب خانواده نظام و با تایید کاندیداها توسط شورای نگهبان صورت گرفت و جنگ برای قدرت در سطح بالای نظام و خارج از خانواده نظام نبود و بلکه به تصریح همه ارکان نظام، رقابت در انتخابات وظیفه ای اسلامی، انقلابی و ملی است و نباید توسط برخی به عنوان شکاف در نظام تلقی شود که این طرز فکر، خود نوعی اهانت به مردم محسوب می شود».
این بیان اگرچه در مقام گفتار، عبارت تحسین برانگیزی است، اما در مقام عمل، حدود یک ماه پس از این موضع گیری، هاشمی از حضور در مراسم تنفیذ رئیس جمهور منتخب مردم سرباز زد و فضای سیاسی سنگینی علیه تمامیت نظام اسلامی به وجود آورد. اقدام وی در چیدن برنامه مسافرتی به شمال کشور و عدم حضور در مهمترین مراسم سیاسی کشور که اوج تجلی وحدت میان مسئولان نظام تلقی می شود، نوعی اهانت به مردم محسوب می شد که متاسفانه در کتاب به آن پرداخته نمی شود.
اگر به گفته ناشر محترم این کتاب صرفا گزارش نویسی است و عدم حضور هاشمی در مراسم تنفیذ را تنها با نقل قولی از پایگاه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری مطرح می کند، چرا در مطلع کتاب با یک تحلیل مشخص متن اثر را آغاز می کند؟ در صفحه 27 این کتاب می خوانیم: «در این میان یکی از روش های دشمن استفاده از غبارآلود کردن فضای سیاسی کشور از طریق حمایت از کاندیداها و شخصیت های معترض در جهت دشمنی با اصل نظام و پیگیری هم زمان مسائلی چون تحریم و تهدید ایران به حمله نظامی به بهانه موضوعاتی چون امکان دستیابی ایران به سلاح های هسته ای، عدم رعایت حقوق بشر در ایران، حمایت ایران از تروریسم، اتهام نقض دموکراسی در ایران و ... بود.»
در واقع ناشر محترم به این تحلیل رسیده است یا به عبارت دیگر این تحلیل مولف را پذیرفته است که غبار آلود نمودن فضای سیاسی کشور یکی از اهداف دشمن است. غباری که متأسفانه با اقدام نامناسب هاشمی در مرداد 88 تیره تر شد. ناشر در بخشی که به عدم حضور هاشمی در مراسم تنفیذ پرداخته شده در صفحه 332 این عبارت را آورده است: «این مساله (عدم حضور هاشمی در مراسم تنفیذ) باعث شد تا عده ای – خصوصا رسانه های بیگانه – عدم حضور وی را به معنای مخالفت با رهبری و اصل نظام ارزیابی کنند».
بعد از آن نیز در صفحه بعد مطلبی را به نقل از پایگاه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری نقل کرده که در بخش ابتدایی آن نوشته شده است: «از این میان نبود هاشمی غیر منتظره نبود و البته غیر قابل توجیه بود.» اما با کمال تعجب در متن کتاب در این موضوع، خبری از تحلیل های چند خطی نیست. تحلیل هایی که در موارد دیگر از جمله موردی که به آن اشاره شد، وجود دارند. آیا عدم حضور هاشمی در آن مراسم که به نقل از پایگاه مقام معظم رهبری غیرقابل توجیه بود نیازی به یک عبارت حتی روایی ندارد که در آن این عمل را موجب غبارآلود کردن بیشتر فضای سیاسی بداند؟
اگر چه مطالب متعدد دیگری برای بیان وجود دارد اما برای جلوگیری از طولانی شدن متن در پایان برای ناشر محترم به خاطر حساسیت و احساس مسئولیت نسبت به نقد پیشین که به اصل تبادل نظر و تبیین حقایق برای افکار عمومی کمک می کند آرزوی توفیق داریم.
این نقد را خواندم و خب نتوانستم خودم را قانع کنم که شاید آقایان چشمشان کم سو شده است که اشتباهات فاحشی در همین نقد کرده اند، به هرحال به این نتیجه رسیدم که متأسفانه کتاب گرانقدر جنابعالی توسط دوستان گرامی مورد بی مهری است و بر اساس اقوال از قبل مانده در ذهن، ساختار کتاب را مورد نقد قرار دادند . متأسفانه کسانی داعیه اشکال به این کتاب را دارند که حداقل های بایدی خواندن یک تحقیق مستند را نمی دانند . در کتاب های تحقیقی لازم است افراد هرچند علامه دهر هم باشند ذهن خود را از دانسته های ماقبل خالی کنند و شروع کنند خواندن تحقیق را و درک کنند آن را و بی اندیشند در آن و بعد با دانسته های ماقبل خود شروع کنند به مناظره کردن ...، ولی آقایان این مسئله را نادیده گرفتند و حتی جلد کتاب به دستشان نخورده، بر آن نقد دارند :) .
لازم بود چند نکته را در این باره به حضرات تذکر دهم :
1. آوردن آن تعاریف درباره آیت الله هاشمی رفسنجانی از زبان آیت الله خامنه ای اتفاقاً خیلی بجا و دقیق و هوشمندانه بود . هدف از نقل این تعاریف شاید برای نشان دادن «بودها» و رسیدن به «شدن ها» باشد، یعنی مؤلف با ذکر این تعاریف می خواهد بگوید که «هاشمی» قبلاً چگونه بود و حالا خواننده خود تصمیم بگیرد که «هاشمی» حالا چه شد؟ و این «شدن» الزاماً به معنی منفی شدن نیست بلکه این را باید خود خواننده تصمیم بگیرد که عملکرد «هاشمی» منجر به کجا رسیدن وی شد؟ . پس وقتی مؤلف می گوید هدف من از انتشار این کتاب(باتوجه به مواضع آیت الله هاشمی) بدون هیچ تحلیلی است(هاشمی درسال88،ص21و22) می توان از این دیدگاه هم به این موضوع نگاه کرد و از نگاه های منفی گرایانه خارج گشت و دیدی مثبت در ذهن خود بگشاییم .
2. این کتاب محل تبادل آرای آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی نیست . اگر تعاریف نخستین ذکر شد از این جهت بود که «بودهای» هاشمی نمایان شود و اگر در ادامه کتاب در مستندات ذکر نشد از این جهت بود که با توجه به مواضع آیت الله هاشمی، مردم خود تصمیم بگیرند که هاشمی چه «شد»؟
3. ظاهراً حضرات ناقد کتاب، مردم را فقط در حیطه ذهنی خود می دانند . یعنی از لحاظ آنان کسانی مردم هستند که به نظام اعتماد دارند . اگر هاشمی گفت : «مساله مهم ما این است که آن اعتمادی که مردم را با آن وسعت وارد میدان کرد و امروز یک مقدار مخدوش شده ما این اعتماد را برگردانیم و این هدف مقدس ما باید باشد و این اعتماد باید برگردد» به معنای بازگشت اعتماد به طرفداران آقایان موسوی و کروبی است که در آن موقع به واقعیّت به نظام بی اعتماد شده بودند و این راهکار هاشمی که «ما این اعتماد را برگردانیم و این هدف مقدس ما باید باشد و این اعتماد باید برگردد» بسیار صحیح است زیرا این اعتماد از دست رفته درسال88 از جانب «مردم» مگر نبود؟ مگر آن زمان اکثریّت طرفداران مشهور به «جنبش سبز» نسبت به انتخابات بی اعتماد نبودند؟ چرا می باید با یک سخن دستچین شده از آیت الله خامنه ای واقعیت های عینی88 را انکار کنیم؟ اگر آقایان کمی در میان مردم باشند می دانند که هنوزم در بین خیل عظیم طرفداران جنبش سبز این بی اعتمادی موج می زند . این جمله ناقدین : «هاشمی بیش از هر کس دیگری می دانست که در میان توده های مردم هیچ نشانه ای از عدم اعتماد به نظام وجود ندارد، بلکه تحریک عناصر خاص سیاسی است که در میان مردم، القای بی اعتمادی می کند» از روی تعصب انگاری مطلق است زیرا آقایان نمی خواهند آن 12میلیون نفری که به جنبش سبز رأی دادند را و آن15میلیون نفری که رأی ندادند را جزئی از «مردم» حساب کنند! . ظاهراً آنها از75میلیون جمعیت ایران فقط آن دسته را «مردم» می دانند که به آقای احمدی نژاد رأی دادند .
3. شرکت نکردن در مراسم تنفیذ دکتر محمود احمدی نژاد حق آیت الله هاشمی بود . چگونه آیت الله هاشمی با آن همه اتهامات به ایشان در آن مناظره معروف در مراسم تنفیذ کسی شرکت کند که خودش سرمنشأ آن بی اعتمادی ها و آن بلواها بود؟ قطعاً این شرکت نکردن حق وی بود تا به سخنان غلط احمدی نژاد مشروعیّت نبخشد . پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای در این زمینه می نویسد : «از این میان،نبودِ هاشمی رفسنجانی غیرمنتظره نبود ... دلخوری و ناراحتی هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد نسبت به یکدیگر اگر به گذشته ی خیلی دور برگردانده نشود در طول4سال گذشته دولت نهم نمودهای عینی داشت»(14مرداد88) هرچند جناب آقای صنعتی در کتاب خود بدون هیچ تحلیلی این قضیه را نقل کرده است .(هاشمی درسال88،ص330الی334)
4.