بسمالله الرحمن الرحیم و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطیّبین الطاهرین
با عرض تسلیت خدمت شما به مناسبت ایام سوگواری آقا اباعبدالله الحسین(ع) و اصحاب و یاران باوفایشان و آرزوی اینکه همهی ما بتوانیم از رهروان راستین اهل بیت عصمت و طهارت (علیهماسلام) باشیم.
هدف امام حسین(ع) از قیام کربلا
همانطور که می دانید یکی از مهمترین انگیزههای قیام امام حسین(ع)، بحث امر به معروف و نهی از منکر بوده است و خود امام می فرماید: «انی لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی» من برای ظلم و فساد، خودخواهی و اموری از این قبیل قام نکردم بلکه من قیام کردم برای اینکه در امت جدم اصلاح کنم و امر به معروف و نهی از منکر را به جای بیاورم و سیرهی جدم رسول الله(ص) و پدرم امیرالمؤمنین علی (ع) را اقامه کنم. اینکه امام هدف از قیامشان را مسألهی امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کنند، نشان از جایگاه ویژهی امر به معروف و نهی از منکر در مکتب ما دارد.
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در اسلام
این مسأله، هم در قرآن مجید و هم در روایات ما، مکرر تأکید شده است به گونهای که اگر انسان این آیات و روایات را ملاحظه کند و با سایر دستورات و تعالیم اسلام مقایسه کند به این نتیجه میرسد که مهمترین واجبات الهی (تأکید می کنم: مهمترین واجبات الهی) امر به معروف و نهی از منکر است.
قرآن مجید میفرماید: «کنتم خیر امة اخرجت للناس» شما برترین امتها هستید. چرا؟ چون امر به معروف و نهی ازمنکر میکنید «تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» یعنی ملاک برتری امت اسلام، امر به معروف و نهی از منکر معرفی شده است. نگفتند شما برترین امتها هستید چون بیشتر نماز میخوانید، بیشتر روزه میگیرید، ریاضتهای بیشتری دارید، حج دارید، خمس دارید و زکات دارید! اینها را نگفتند! فرمودند: علت اینکه شما برترین هستید، آن ست که امر به معروف و نهی از منکر میکنید. این مسألهی بسیار مهمی است.
پرسشی از امام علی(ع)
برای اینکه اشارهای به این موضوع داشته باشیم و هم اینکه نگاهی به حوادث روزگار خودمان داشته باشیم؛ روایتی از امام علی (ع) انتخاب شده است تا اندکی دربارهی آن سخن بگوییم.
ماجرا از این قرار بوده است که امام در مسجد در حال سخن گفتن بودند که شخصی از ایشان سؤال میکند که این تعبیر «میة الاحیاء» به چه معناست؟ در لسان دینی ما تعبیری با عنوان «میة الاحیاء» وجود دارد! «میة» یعنی «مرده» و «احیاء» یعنی «زندگان»! آن شخص از امام(ع) سؤال میکند: به چه کسی میگویند «میة الاحیاء»؟
مردم چهار گروهند!
امام علی(ع) در پاسخ به این شخص، افراد جامعه را به چهار گروه تقسیم میکنند:
1. گروه زندگان
گروه اول «المنکِر للمنکر بیده و لسانه و قلبه فذلک المستکمل لخصال الخیر» گروه اول کسانی هستند که وقتی منکرات را میبینند، گناه را میبینند، فساد را میبینند؛ اولاً قلباً آزرده میشوند، ناراحت میشوند که چرا در جامعه، در محیط علنی اجتماع - خصوصاً در جامعهی اسلامی - فلان گناه به طور علنی وجود داشته باشد؟! قلباً آزرده میشوند. علاوه بر اینکه قلباً آزرده میشوند، آمادهی نهی از منکر لسانی (زبانی) هم هستند و آن جایی که گناه آشکاری را میبینند به وظیفهی خود در نهی از منکر زبانی عمل میکنند و علاوه بر اینکه نهی از منکر لسانی دارند، اگر پای میدان عمل هم باشد، اگر در شرایط خاصی نهی از منکر عملی هم تکلیف باشد و برای جلوگیری از فساد به فراتر از نهی از منکر زبانی نیاز باشد، به اقدام عملی احتیاج باشد، آنها مرد میدان نهی از منکر عملی هم هستند. پای میدان نهی از منکر عملی هم ایستادهاند و از احکام الهی، از قانونها و نوامیس الهی دفاع میکنند.
این گروه اول افراد زندهای در جامعهی خودشان هستند. انسانهای فعال، مؤمن، متدین، مدافع دین، مکتب و مذهب در سه میدان قلب، زبان، عمل حاضر در میدانند. این گروه اول بود که ان شاء الله خداوند همهی ما را جزو این گروه قرار دهد.
2. گروهی با دو خصلت از زندگان
گروه دوم: «و منهم المنکِر بلسانه و قلبه و التارک بیده و ذلک مستمسک بخصلتین من خصال الخیر و مضیع خصلةً» کسانی هستند که وقتی منکرات را می بینند قلباً آزرده میشوند، نهی از منکر لسانی را هم انجام میدهند. پای میدان نهی از منکر زبانی هستند و گناهی را که میبینند، صاحب آن گناه را از عملش نهی میکنند، میگویند: چرا چنین کاری را انجام میدهی؟ چرا فلان گناه را مرتکب میشوی؟ نصیحت میکند. نهی میکنند. اما اگر پای میدان عمل پیش آمد، در میدان عمل دیگر حاضر نیستند! اهل اقدام عملی نیستند! جرأت ورود در میدان عمل (اگر در شرایط خاصی تکلیف باشد) را ندارند! پایشان میلنگد.
امام می فرمایند: این گروه دوم «مستمسک بخصلتین من خصال الخیر و مضیع خصلةً» به دو خصلت از خصال خیر تمسک کردند، چنگ زدند. دو خصلت از خصال خیر را دارند. هم قلباً آزرده میشوند، هم در نهی از منکر لسانی حاضرند اما یکی از خصلتها (یعنی نهی از منکر عملی) را ضایع کردند. به هر حال بیش از آنکه مرده باشند زندهاند.
به هر حال اگر کسی از این گروه دوم باشد باید تلاش کند ضعف خود را در خصلت سوم برطرف کند. باید منشأ آن ضعف را در وجود خود پیدا کرده و آنرا برطرف کند. تلاش کند جزو گروه اول باشد. گاهی یک خصلت روحی از زمان بچگی با انسان همراه بوده، مثلاً از شجاعت کمی برخوردار است. بالاخره عوامل مختلفی باعث میشود که انسان آن خصلت سوم را نداشته باشد. خب باید شناسایی کند که چه عواملی باعث شده که او مرد میدان عمل نباشد و در میدان عمل حاضر نباشد. عامل آن را شناسایی کند و برطرف کند.
اگر اکثر افراد جامعه از دو گروه اول بودند...
اگر این دو گروه، اکثریت جامعه را شکل بدهند، واقعاً فساد از جامعه رخت برمیبندد و فساد قدرت رشد نخواهد داشت. حتی اگر اکثر افراد جامعه از گروه دوم هم باشند، فساد جرأت رشد در جامعه پیدا نمیکند اما اگر اکثریت جامعه عضو گروههای سوم و چهارم بودند؛ آن وقت میبایست برای جامعه نگران بود.
3. آنها که هنوز نمردهاند!
گروه سوم مگر چه کسانی هستند؟ امام علی (ع) دربارهی این گروه میفرماید: «و منهم المنکر بقلبه و التارک بیده و لسانه فذلک الذی ضیّع اشرف الخصلتین من الثلاث و تمسک بواحدة» گروه سوم کسانی هستند که وقتی منکر را میبینند فقط قلباً آزرده میشوند، نارحت میشوند که چرا فلان گناه، فلان منکَر در جامعه وجود داشته باشد. قلباً آزرده میشوند اما نه جرأت و جسارت نهی از منکر لسانی دارند و نه جرأت و جسارت نهی از منکر عملی! نه پای میدان زبان هستند نه پای میدان عمل! حتی توان اینکه به کسی که فلان گناه علنی را مرتکب شده بگویند: این گناه را انجام نده را نیز ندارند! بله! قلباً آزرده می شوند اما این جسارت را ندارند که ناراحتی خود را ابراز کنند. این بسیار بد است.
تبدیل واجب به حرام!
گاهی بدتر از این افرای در جامعه پیدا میشوند که در وجودشون تعصبات دینی هنوز نمرده است اما چون شجاعت و جسارت نهی از منکر را ندارند اولا یک واجب الهی (نهی از منکر) را ترک میکنند. ثانیاً به جای آن یک حرامی را هم مرتکب میشوند! چه حرامی؟ مثلاً شخصی گناه غیرآشکاری را مرتکب شده و او به طریقی از این گناه اطلاع یافته است آنوقت بجای اینکه با روش صحیح او را نهی از منکر کند، در برابر او سکوت میکنند اما پشت سر او اقدام به بدگویی و بیان گناه آن شخص میکند!
خب اگر تو آن گناه را از او سراغ داری چرا نمیروی به خودش بفهمانی که نباید این گناه را مرتکب شود؟! چرا خودش را نهی از منکر نمی کنی؟ چرا ثواب نهی از منکرت را با گناه غیبت معاوضه میکنی؟
به هر حال امام میفرمایند: این دستهی سوم آن دو خصلت شریفتر (نهی از منکر عملی و زبانی) را ضایع کردند اما هنوز رمقی دارند چون قلباً از گناه و منکرات آزرده میشوند. هنوز نمردهاند! بیشتر وجودشون مرده است اما هنوز رمقی در وجودشان هست چرا که از دیدن و شنیدن گناه آزرده میشوند. گرچه اکثر وجودشان مرده است اما فعلاً میشود آنان را جزو زندهها محسوب کرد.
4. گروه مردگان!
اما گروه چهارم: امام دربارهی این گروه میفرمایند: «و منهم تارک لانکار المنکر بلسانه و قلبه و یده فذلک میّت الاحیاء» گروه چهارم کسانی هستند که وقتی گناه را میبینند برای مقابلهی با آن نه در میدان عمل حاضرند، نه اهل نهی از منکر زبانی هستند و نه حتی قلباً آزرده میشوند! به قول ما ککشان هم نمیگزد! میگویند: به ما چه! مگر سرمان برای دردسر درد میکند! گاهی حتی با گناهکاران میگویند و میخندند و رفاقت دارند! گناه برایشان یک چیز طبیعی و عادی است به همین دلیل از اینکه گناه را میبینند آزرده نمیشوند!
چرا عدهای از دیدن گناه دیگران ناراحت نمیشوند؟
این البته علت دارد. افرادی این حات را دارند که قلب خودشان به گناه آلوه شده است. انسان تا قلبش به گناه آلوه نشده باشد از دیدن گناه، از شنیدن گناه ناراحت میشود. اما وقتی قلب انسان آلوده شد دیگر از اینکه ببیند شخص دیگری گناه مرتکب میشود اون هم آزرده نخواهد شد! چرا؟ چون خودش مبتلاست. چون خودش گرفتار است. کسی که خودش گرفتار است ممکن است تا یک مدتی هم بتواند ظاهر خودش را حفظ کند اما چون شاهد گناه و معصیت خداوند در وجود خودش هم هست کمکم از قباحت و زشتی گناه در ذهن او کاسته میشود و به جایی میرسد که از گناه خود و دیگران حتی قلباً هم آزرده نمیشود!
همچنانکه سیر الی الله و حرکت انسان به سمت خداوند تدریجی است و سالک الی الله گام به گام به سمت خدا نزدیکتر میشود، گاهی حرکت سقوطی انسان هم تدریجی است. گاهی انسان در مرحلهی اول یک گناهی را مرتکب میشود، از انجام آن گناه لذت میبرد، بعد برای درک مجدد آن لذت دوباره مرتکب گناه میشود تا جایی که به آن گناه عادت میکند و کسی که به یک گناه عادت کرد، قباحت آن گناه برای او از بین میرود و چون ماهیت گناه معصیت خداست، او به معصیت خدا عادت کرده و وقتی کسی به معصیت خدا عادت کرد ارتکاب گناهان دیگر نیز برای او آسان خواهد شد چون ماهیت همهی گناهان یکی است! ماهیت همهی گناهان معصیت و نافرمانی خداوند است.
وقتی انسانی در یک موضوعی مداوم خدا را نافرمانی میکند و عادت بر آن پیدا می کند کم کم این عادت به موضوعات دیگر هم کشیده میشود و انسان را از آن حالت زندگی، زنده بودن، فعال بودن، از آن حالت نورانیت قلب خارج میکند و به قساوت و تاریکی قلب میکشاند. و کسی که خود را گناهکار میبیند از گناه دیگران نیز آزرده نخواهد شد.
خروج از انسانیت
امام میفرمایند: این گروه چهارم همان «میت الاحیاء» هستند. اینها مردگان در میان زندگانند! ظاهرشان این است که انسان زنده هستند اما باطنشان مرده است! اساساً آنها از نظر اسلام محترم نیستند! یک تعبیری گاهی افرادی به کار می برند معلوم نیست که این تعبیر را از کجا آوردهاند! از قوطی کدام عطاری بیرون آمده است؟! اینکه انسانها جدای از اینکه دارای چه دین و مسلک و تفکر و روش و منشی باشند چون انسان هستند پس کرامت دارند! همهی انسانها به صرف انسان بودن، فارغ از اینکه چه عقیده، چه مکتبی، چه دین و چه مرامی داشته باشند، کرامت دارند! این حرف در بعضی از مجامع روشنفکرنمایی خیلی تکرار میشود! ما میگوییم این حرف از کجا آمده که انسان و لو اینکه چه مذهب و دینی داشته باشد کرامت دارد؟ ما قرآن را میخوانیم. ملاک ما برای ارزیابی اینطور گزارهها قرآن و روایات معصومین (ع)است. قرآن چه گفته؟ قرآن دربارهی بعضی از انسانها میفرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضلّ سبیلاً» میفرماید: بعضی از انسانها مثل حیوان بلکه گمراهتر از حیوانند! چه کسی گفته هر انسانی به صرف اینکه انسان است کرامت دارد؟! شاید اگر خداوند متعال فقط میفرمود: «اولئک کالانعام» حیوانات حق داشتند؛ اعتراض کنند که خدایا! شما به این موجود دو پا عقل دادی، قدرت تفکر، تعقل، اندیشه، قدرت نطق دادی، آن وقت وقتی نافرمانی میکند، معصیت میکند، با ما مقایسهاش میکنی؟ واقعاً حق اعتراض داشتند! ولذا خداوند متعال میفرماید: «بل هم اضل سبیلاً» آنها گمراهتر از حیوانات هستند
مؤمنِ دریایی باشیم!
در ادامهی روایت امام علی (ع) تعبیر بسیار عجیبی را در مورد امر به معروف و نهی از منکر بیان میکنند. اول صحبت اشاره کردیم اما اینجا صریح روایت است. امام میفرمایند: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و نهی عن المنکر الاّ کنفثة فی بحر لجی» اینجا در رابطه با همهی نیکیها و امر به معروف و نهی از منکر مقایسهای صورت گرفته است. امام میفرماید: اگر همهی نیکیها و خوبیها که از جملهی آنها جهاد در راه خداست را یک جا جمع کنید و با امر به معروف و نهی از منکر مقایسه کنید، آیا اینها با هم برابر میشوند؟ نه! امام میفرمایند: همهی اینها با هم مثل یک قطره هستند اما امر به معروف و نهی از منکر دریایی موّاج است! خیلی تعبیر عجیبی است یعنی اگر ما نمازمان را به بهترین شکل و سر وقت بخوانیم، روزهمان را درست بگیریم، حجّمان را بجا بیاوریم، خمسمان را بدهیم، زکاتمان را بدهیم، صدقه بدهیم، نماز شب بخوانیم، عبادات مختلف، دعا، شرکت در مجالس مذهبی، همه اینها را که در جای خود اهمیت بسیار زیادی دارند را درست بجا بیاوریم حتی جهاد در راه خدا هم داشته باشیم اما امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشیم، مثل این است که یک قطره از دین را داشته باشیم!
حال باید خود را بررسی کنیم که آیا ما جزو مؤمنان قطرهای هستیم یا مؤمنان دریایی و ببینیم جزو کدام یک از این چهار گروهی که حضرت امیر المومنین (ع) معرفی کردند هستیم. این را بررسی کنیم. ارزیابی کنیم؛ اگر نقصی داریم، اگر جزو گروه اول نیستیم؛ حالا هر گروه دیگری که هستیم سعی کنیم سریع خودمان را برسانیم، نقصهای خود را جبران کنیم.
از نقص در جان و روزی خود نترسید!
بعضی از افراد امر به معروف و نهی از منکر را از ترس جان یا روزیشان ترک میکنند اما امام علی (ع) در ادامهی روایت این ضمانت را به ما میدهند که: «و ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر لایقرّبان من اجل و لاینقصان من رزق» امر به معروف و نهی از منکر اولا ً اجل کسی را نزدیک نمیکند و اگر اجل کسی از ابتدا در امر معروف و نهی از منکر قرار داده نشده باشد، با به جا آوردن آن، این اجل فرا نمیرسد. بله! اگر از ابتدا اجل ما در امر به معروف و نهی از منکر مقدر شده باشد مثلا مقدر شده باشد که ما نهی از منکری انجام بدهیم و به واسطهی این نهی از منکر؛ کشته بشویم، شهید شویم، چه افتخاری بالاتر از این؟ مگر نه اینکه ما میگوییم: یاحسین! ای کاش در صحرای کربلا بودیم و ترا یاری میکردیم؟ خب یاری کردن امام حسین(ع) مگر غیر از این است که امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟ خب اگر قرار است اجل ما با امر به معروف و نهی از منکر برسد چه بهتر از این و اگر اجل ما فرا نرسیده امر به معروف و نهی از منکر هم اجل کسی را نمی رساند.
ثانیا:ً امر به معروف ونهی از منکر روزی کسی را کم نمیکند. روزی انسان که دست بندهی خدا نیست. روزی هر کس دست خداوند است. پس روزی کسی با امر به معروف و نهی از منکر قطع نمیشود.
امر به معروف و نهی از منکر باید روشمند باشد
البته اینجا یک تذکر لازم است، داده شود: امر به معروف و نهی از منکر اصول و روش دارد. صرف اینکه کسی بگوید من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و با هر روشی که دلش خواست عمل کند، صحیح نیست. ما میگوییم امر به معروف و نهی از منکر باید روشمند است. آن چیزی که اسلام به ما توصیه کرده است: ابتدا در چهره در مرحلهی بعد با زبان نرم و لیّن تا آنجایی که امکان دارد بعد اگر نتیجه نداد لحن را تندتر باید کرد اما مرحله عملی امر به معروف و نهی از منکر در صورت تشکیل حکومت مقتدر اسلامی تنها بر عهدهی مسئولان مربوطه است. در این زمان فراتر از نهی منکر لسانی از ما خواسته نشده است البته اگر مسئولان به وظایف خودشان عمل نکردند باید همانها را هم امر به معروف و نهی از منکر کرد.
بالاترین امر به معروف و نهی از منکر
امام علی(ع) در آخرین قسمت از این روایت میفرمایند: «و افضل من ذلک کلّه کلمة عدل عند امام جائر» بافضیلتترین امر به معروف و نهی از منکرها این است که حرف حقی، امر به معروف و نهی از منکری را در مقابل حاکم ستمگری بیان کنیم. یعنی در امر به معروف و نهی از منکر نیز باید منکرات بزرگ را بیش از بقیهی منکرات هدف گرفت. البته این بدان معنا نیست که منکرات کوچکتر را رها کنیم بلکه به این معنی است که بزرگترین نهی از منکر این است که منکر بزرگ را بشناسد و آن را نشانه بگیرد و آن را نهی کند، حاکم ستمگر را نهی کنیم
امروز وجود آمریکا و اسراییل بزرگترین منکرات است
و کدام حاکم ستمگری امروز ستمگر از آمریکا و اسرائیل است؟ امروز کدام ظلمی بزرگتر از ظلمی است که توسط این رژیمهای سفّاک شکل میگیرد؟ مردم مظلومی مثل مردم غزّه را در محاصره قرار دهند، بعد آنها را بمباران کنند، در طول مدت کوتاهی بیش از سیصد و خوردهای نفر را به شهادت برسانند. کدام منکر از این بزرگتر؟ کدام حاکمِ ستمگری از اینها ستمگرتر سراغ دارید؟ و عدهای سکوت کند، نگاه کنند و نهایتاً تأسفی بخورند، هیچ ناراحتی در چهرهی آنها مشاهده نشود! بعضی از سران کشورهای اسلامی بروند بنشینند یا آن ستمگران بگویند و بخندند و رقص شمشیر داشته باشند!
اگر دین ندارند لااقل آزاده مرد باشند! اگر به معاد اعتقاد ندارند لااقل آزاده باشند! کدام حیوانی این طور رفتار میکند که آنها رفتار می کنند؟ اینکه بعضیها میگویند: خب فلسطین فلسطین است، چه ارتباطی به ما دارد؟! اینطور نیست که بگوییم ما مسلمانیم اما مسلمان جمهوری اسلامی ایران! نه! همهی ما با هم برادریم. اگر جایی به انسانی ظلم شود و توان دفاع از او را داشته باشیم، ما مکلف به دفاعیم چه رسد به اینکه آن مظلوم مسلمان هم باشد. بعضیها ژست روشنفکرانه به خود میگیرند که ما به کشور خودمان برسیم، نمیخواهد به کشور دیگری کمک کنیم غافل از اینکه امروز فلسطین و لبنان خط مقدم مبارزه است اگر رژیم صهیونیستی بر آنها غلبه کند فقط به آنها کفایت نمیکند. امروز دفاع لبنان و فلسطین فقط دفاع از خودشان نیست. آنها در حال دفاع از ما هم هستند.
بیایید در این ماه عزیز از «حرّ» درس بگیرید. او در ابتدا قلب دوستان خدا را لرزاند. راه را بر امام حسین(ع) و اصحابش بست. خود او گفت: «اللهم انی ارغبت قلوب اولیائک» خدایا من قلب دوستانت را لرزاندم. اما توبه کرد با حالت پشیمانی به سپاه امام حسین(ع) محلق شد و جان خود را بر سر دفاع از ارزشهای اسلامی فدا کرد.
متن سخنرانی در جمع خواهران کانون پیامبر اعظم (ص)
کازرون - ۱ محرم ۱۴۳۰ - ۹ دی ماه ۱۳۸۷
تهیه و تنظیم: واحد خواهران کانون پیامبر اعظم(ص) - کازرون
تحلیل بسیار جامع و مستدلی است. استفاده کردم.
یا علی