توضیح: مقاله زیر به قلم فرید مدرسی در تاریخ 24 شهریور 1387 در ضمیمه هفته نامه شهروند امروز، ش 63، صص 12-14 منتشر شده است.

***

کتاب «گفتمان مصباح» کتابی است که به روشنی «دو مصباح» را به نمایش می‌گذارد؛ «مصباح مقابل خاتمی» و «مصباح مقابل هاشمی».

اگر احمدی‌نژاد کاندیدای محبوب آیت‌الله «محمدتقی مصباح‌یزدی» بود و بر کرسی قوه مجریه جمهوری اسلامی ایران تکیه زد تا سیاست‌های آیت‌الله را با یاری مریدانش اجرایی کند، اما در این کارزار جدید، ریزش نیرو هم ارمغانی دیگر بود که نصیب آیت‌الله شد.

نویسنده کتاب «گفتمان مصباح» که دیروز پیش‌نویس این کتاب را در قالب کتابی تحت عنوان «مصباح دوستان» منتشر کرده بود و هنوز هم در درس اخلاق آیت‌الله حضور می‌یابد، ناخودآگاه در مسیر نگارش کتاب دچار یک اوج و فرود می‌شود. آن زمان که مصباح در مقابل جبهه دوم خرداد و رئیس‌جمهور وقت «سیدمحمد خاتمی» می‌ایستد و از گفتمان خود دفاع و اصولگرایی را در مقابل محافظه‌کاری رقبای خاتمی متولد می‌کند و اصلاح‌طلبان هم در برابرش زبان در کام فرونمی‌برند و با شدت و حدت بر فراق مطبوعات خویش علیه او می‌تازند، نویسنده کتاب، از ادبیات و پی‌نوشت‌هایی سود می‌جوید که گویی شاگرد ارشد آیت‌الله است و دفاعیه‌نویسی او از تکالیف شاگردی به حساب می‌آید. اما آنگاه که آیت‌الله، رقبای دیروز را بر مسند قدرت سیاسی امروز نمی‌بیند و خودی‌هایی در برابر او قرار می‌گیرند که هم‌رای با او نیستند و بر فرماندهی این جبهه آیت‌اللهی دیگر (اکبر هاشمی رفسنجانی) نشسته است، انتقادات و هجمه‌ها نصیب هاشمی می‌شود و حواریون‌اش. اینجا کاتب دفاعیه برای آیت‌الله، وارد عرصه‌ای دیگر می‌شود و منش دیروز (فصول گذشته) را نمی‌پسندد و در گوشه‌گوشه صفحات، بسیار مودبانه و ریزبینانه خط بطلان بر آرای آیت‌الله می‌کشد. اگرچه مولف کتاب، در زمره شاگردان آیت‌الله قرار ندارد و در موسسه او حضور نمی‌یابد، اما نمادی از مخاطبان و مریدان دیروز آیت‌الله است؛ آنانی که هر هفته سخنرانی‌های پیش از خطبه‌های نماز جمعه را گوش می‌دادند، روزنامه‌های اصلاح‌طلب را به فحاشی متهم می‌کردند، هرباره در مجالس سخنرانی مراد خود حضور می‌یافتند و سطرسطر کتب استاد را بر دیدگان می‌نهادند و صحیفه‌ای برای مقابله با انحراف می‌خواندند.

اگرچه نویسنده کتاب «مصباح‌دوستان» و «گفتمان مصباح» یکی است و کتاب اول پیش‌نویس کتاب دوم است، اما در کتاب دوم مصباح دیگری متولد می‌شود که رنگ و سیمایش همچون روزهای دولت اصلاحات نیست. اینگونه است که کتاب جدید از دفتر جریان‌شناسی تاریخ معاصر اجازه چاپ نمی‌یابد و مدیر این مرکز (حمید رسایی)، از مریدان آیت‌الله خط قرمز را برمی‌گزیند و در مقابل «روح‌الله حسینیان» با منشی استقلال‌منشانه حکم بر انتشار آن در مرکز تحت مدیریت‌اش می‌دهد.

***

روایت مصباح اول، سال‌هاست که بر جریده‌های موافقان و مخالفان نگاشته شده، اما بازکاوی مصباح دوم فقط در محافل و مجالس رخ‌نمایی کرده است؛ مصباحی که با احمدی‌نژاد متولد و گفتمانش بر سطور برنامه‌ها و طرح‌های دولت دیده شد. داستان مصباح و محمود از آن روزی کلید خورد که احمدی‌نژاد در کلاس‌های درس آیت‌الله در نشست کانون بسیج اساتید در دانشگاه علم و صنعت نشسته بود و به منویات عالم دینی گوش می‌داد. (ص 879) اما در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری 84، او دیگر فقط شاگرد کلاس نبود، سربازی بود که با آیت‌الله در خلوت به تبادل آراء و نظرات پرداختند: «فقط در مسائل فرهنگی صحبت شد» (همان) و پس از آن جلسه، روابط هر دو به گونه‌ای شکل گرفت که نویسنده کتاب «گفتمان مصباح» در این‌باره نوشته است: «آنچه بیش از هر چیز در راهیابی دکتر احمدی‌نژاد به مرحله دوم انتخابات و امکان رقابت وی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی موثر واقع شد، حمایت حضرت آیت‌الله مصباح از ایشان بود. چرا که افراد تاثیرگذاری که از توانایی ساماندهی میزان آرای دکتر احمدی‌نژاد در مرحله اول برخوردار بودند، تنها با ایمانی که نظرات آیت‌الله مصباح داشتند، می‌توانستند تردیدهای خود نسبت به کارآمدی دکتر احمدی‌نژاد را به فراموشی بسپارند؛ تردیدهایی که منشا آنها عدم تجربه وی در مدیریت کلان کشوری بود.» (ص 893)

البته آیت‌الله از ابتدای روزهای آغازین رقابت، به حمایت علنی از احمدی‌نژاد نپرداخت، پس چگونه حمایت‌های او تردیدها را به یقین مبدل کرد؟

حمایت با اهدای قطعه طلایی از سوی همسر آیت‌الله به ستاد انتخاباتی احمدی‌نژاد آغاز شد. هفته‌نامه «پرتو سخن» ارگان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در همان روزهای تبلیغات کاندیداها اینگونه این خبر را منتشر کرد: «از آن انگشتری که توسط خانمی در مسجد دو طفلان مسلم [قم] به ستاد انتخاباتی‌اش [احمدی‌نژاد] اهدا شد، تا طلایی که متعلقه حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی، این مطهری زمان، به ستاد انتخاباتی دکتر احمدی‌نژاد تقدیم کرد همه نشانگر این است که دکتر احمدی‌نژاد دل‌ها را بی‌قرار کرده و جان‌ها را مبتلای اندیشه‌های الهی خود کرده است. اقدام همسر آیت‌الله مصباح، الگویی شد، برای بانوان دیگر، و از آن پس شاهد کمک‌های چشمگیر مردمی به ستاد بودیم.» (ص 861) آیت‌الله مصباح‌یزدی در این‌باره گفته بود: «خانواده و دوستان ما از جیب خودشان خرج کرده‌اند... نمی‌گویم به هیچ وجه [کاندیدایی را] معرفی نکردم. اوصاف کسی را گفتم که بر ایشان [محمود احمدی‌‌نژاد] منطبق می‌شد... دوستان ما ایشان را مصداق این اوصاف کلی دانستند و طبیعی است که من حق نداشتم به فرزندان و دوستانم بگویم که شما از او [احمدی‌نژاد] تبلیغ نکنید. البته راضی هم بودم؛ برای اینکه تشخیصم این بود که ایشان اصلح است.» (ص 880)

آیت‌الله مصباح یزدی، در ابتدا همفکران، مریدان و رهروانش را به حضور در انتخابات تشویق کرد: «در این شرایط که برای تحقق دولت اسلامی راهی جز برگزاری انتخابات نیست، نباید از انتخابات غفلت کرد.» (ص 843) و سپس به نقد دول پیشین به ویژه خاتمی و هاشمی پرداخت: «بعد از رحلت امام(ره) تاکنون که حدود شانزده سال است، مردم متدین خیلی خون دل خورده‌اند. همه ما کم و بیش می‌دانیم، چه بسا در بین شماها کسانی باشند که نیمه شب‌ها اشک ریخته و از خدا خواسته باشند که به این فسادها پایان دهد... (صص 878 – 877) در جمهوری اسلامی برای اسلام خطر وجود دارد... (ص 847) آنگاه اعضای کانون طلوع – از مجموعه‌های وابسته به آیت‌الله مصباح – را مورد خطاب قرار داد و از آنان به عنوان «هادی مردم» یاد کرد و در جمع دیگر حواریونش (خواهران میهمان دفتر پژوهش‌های فرهنگی) حکم داد: «ما تکلیف شرعی داریم که اصلح را شناسایی و به او رای دهیم...» (ص 846) و در محفلی دیگر گفت: «بالاترین وظیفه و واجب‌ترین واجب شما این است که تلاش کنید، برای دوره آینده کسی رئیس‌جمهور شود که درد دین داشته باشد...» (ص 851) آیت‌الله مصباح یزدی، در معرفی احمدی‌نژاد به عنوان کاندیدای اصلح روش سلبی و ایجابی را به کار گرفت؛ با ترسیم ویژگی‌های «شهید محمدعلی رجایی»، احمدی‌نژاد به عنوان نماینده آن نخست‌وزیر فقید معرفی شد: «باید رئیس‌جمهوری چون رجایی انتخاب کرد... زندگی ساده‌ای داشت و حاضر بود با دل و جان برای اسلام کار کند...» (ص 856) و از دیگر سو، در برابر امواج تبلیغاتی سایر رسانه‌ها و امیدبخشی به هواداران احمدی‌نژاد از تاثیر «دعا و توسل» سخن گفت: «هرگز نباید در امر انتخابات، تاثیر دعا و توسل به ائمه اطهار(ع) را به فراموشی سپرد...» (ص 858) تنها رسانه سیاسی هواداران آیت‌الله (هفته‌نامه پرتو سخن) نیز به صراحت رجایی زمان را «احمدی‌نژاد» دانست و در آن ایام در پی شایعات انصراف او از کاندیداتوری، به میدان آمد و خطاب به او نوشت: «اگر قرار باشد که با این فشارها زود از میدان به در روید و تسلیم آنها شوید، چه بهتر که از اول نمی‌آمدید... بمانید و یک بار دیگر خاطرات شهید رجایی را در اذهان مردم زنده کنید... اگر نیامدید، باید بپرسیم جواب آن خانم‌ها را چه خواهید داد و هزاران نفر دیگر که تحقق آرزوهایشان را در ماندن و انتخاب شما می‌جستند. آیا طلاهای آن خانم را به او برمی‌گردانید؟» (صص 862 – 861)

آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، علاوه بر روش ایجانی سخنانش در حمایت از احمدی‌نژاد با کلامی سلبی در برابر سایر کاندیداها به میدان می‌آید. او در کنار انتقاد از سیاست‌های 16 ساله دولت‌های خاتمی و هاشمی، از ریاست‌جمهوری «بنی‌صدر» یاد می‌کند و شرایط را «از مو باریکتر و از لبه شمشیر تیزتر» می‌داند: «به مردم بگوییم که فریب لباس، عنوان، سابقه و پول افراد را نخورند...» (ص 863) او سه رقیب اصلی احمدی‌نژاد (هاشمی، لاریجانی و کروبی) را بدون نام آوردن از آنان هدف می‌گیرد و اعلام می‌کند: «به صرف روحانی بودن نمی‌توان کسی را اصلح از دیگری دانست (ص 864) صرف داشتن عمامه، مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه اگر ضعف داشته باشد، ضررش بیشتر است... متاسفانه امروز عمامه یک وسیله تبلیغ و بهانه خوبی است تا مردم ساده را بفریبند (ص 865) برخی آقایان که خود روحانی یا از بیوت روحانیون بودند، اصلا سخنی در این‌باره [دفاع از اسلام و انقلاب] مطرح نکردند (ص 886) » او همچنین روش اصولگرایان برای رسیدن به اجماع میان آنان (نظرسنجی برای کاندیداهای اصولگرا و انتخاب فردی که میزان آرای بالاتری دارد) را رد می‌کند: «ما بنشینیم و ببینیم چه کسی برنده می‌شود، بعد اعلام کنیم که ما هم از او حمایت می‌کنیم. آیا این اصولگرایی است؟! (ص 886)... بر اساس نظرسنجی‌ها چه فرد یا تیمی بناست برنده شود، ما هم از او حمایت می‌کنیم؛ فکر می‌کنند کار درست و عاقلانه این است! اگر این‌طور فکر می‌کنیم، تنها خیال می‌کنیم کار درستی می‌کنیم؛ اما مصداق این آیه شریفه‌ایم: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا» خاسرین هم نیستیم؛ اخسرین هستیم...» (ص 852)

آیت‌الله مصباح یزدی، در این ایام تیغ تیز انتقادات خود را به سوی مواضع آیت‌الله «اکبر هاشمی رفسنجانی» نشانه گرفت و بدون نام بردن از او گفت: «کسانی با عنوان آیت‌الله می‌گویند ما بودیم که ولایت فقیه را درست کردیم تا بتوانیم با شاه مبارزه کنیم و کشور را حفظ کنیم، ما امام (ره) را به عنوان ولی فقیه در بین مردم ترویج کردیم و قائم‌مقام برایش درست کردیم؛ رهبری را ما درست کردیم، شورای رهبری را ما به رهبری فردی تغییر دادیم؛ بعد هم اگر دلمان بخواهد دوباره عوضش می‌کنیم... با اینکه عنوان آیت‌الله را دارند، متن مکاسب را درست نمی‌توانند معنا کنند... (صص 875 – 874) تا جایی که کسانی که از آنها انتظار نمی‌رفت، گفتند: ما ولایت فقیه را امری زمینی می‌دانستیم و می‌دانیم! این، همان حرفی است که از دهان منافقین شنیده می‌شد... سربسته به شما می‌گویم و انشاءالله همیشه سربسته بماند؛ کسانی که شما باور نمی‌کنید، در صدد تضعیف موقعیت رهبری و ولایت فقیه هستند...» (همان) او همچنین نگرش «مصلحت در اسلام» را رد و اعلام کرد: «اگر کسی به تشخیص آنها اعتراض کند، می‌گویند این مجمع تشخیص مصلحت را امام(ره) فرمودند، و ضدیت با ما یعنی ضدیت با مجمعی که امام پایه‌گذاری کرد، یعنی ضدیت با امام و انقلاب...» (ص 873)

آیت‌الله مصباح در همان روزها، در پی واکنش‌ها به اینگونه سخنان و «تخریبی» دانستن آن از سوی رقبا، این گفتارها را نه‌تنها تخریبی ندانست، بلکه آن را از مصادیق افشاگری و «غیبت واجب» عنوان کرد. او در تبیین این نظر گفت: «اگر همسایه‌تان آمد و گفت که کسی برای خواستگاری دخترم آمده؛ به نظر شما که او را می‌شناسید، آیا دخترم را به او بدهم یا نه؟ شما که می‌دانید، این شخص شراب‌خوار و تارک‌الصلاه است، باید واقعیت را به او بگویید یا نه؟ اینجا واجب است غیبت کنی و بگویی این مرد شراب‌خوار است... همان کسی که گفته غیبت حرام است، در یک جایی هم گفته واجب است، اگر کوتاهی کردید و عامل مخفی شدن حق و رواج باطل و فساد شدید و زمینه‌ای فراهم شد که شخص ناشایستی سر کار بیاید و اختیارات شصت، هفتاد میلیون مسلمان را در دست بگیرد و انقلاب را به فساد بکشاند، مسئولید.» (ص 878 – 876)

از این رو، آیت‌الله مصباح‌یزدی در ایام رقابت‌های انتخاباتی در حمایت از محمود احمدی‌نژاد به گونه‌ای رفتار کرد که نه‌تنها نویسنده کتاب «گفتمان مصباح» می‌نویسد: «گرچه آیت‌الله مصباح در طول انتخابات هرگز نامی از کاندیدای مورد نظر خویش نبرد، اما عملا جریان حامی دکتر احمدی‌نژاد را تا برگزیده شدن وی به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران مدیریت کرد.» بلکه احمدی‌نژاد نیز در اولین دیدارش با آیت‌الله بر این نقش اذعان کرد و خطاب به او گفت: «می‌خواستم تشکر بکنم از حضرتعالی که با درایت و بزرگواری در این صحنه وارد شدید و مدیریت کردید و از همه عزیزان و یاران حضرتعالی، فضلا و طلاب و عزیزانی که برای تداوم آن حرکت عظیم حقیقی وارد شدند و تلاش کردند و زحمات فراوانی کشیدند.» (ص 862) اینگونه بود که آیت‌الله پس از انتخابات، به صراحت به سخن آمد و دست نوازش خود را بر سر دولت جدیدالولاده از زیر عبا بیرون کشید. او در اولین دیدار،‌ پس از انتخابات به احمدی‌نژاد گفت: «[این] انتخابات مشحون به کرامات و معجزات بود... عنایت حضرت ولی‌عصر(عج) یار ملت ایران بود که چنین موفقیتی دست یافت و تلقی ما این است که این نفحه الهی که در این زمان در جامعه ما دمیده شد و آثارش در علاقه بیشتر مردم به دین و اندیشه‌های اسلامی ظهور یافته، مرتبه‌ای از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر اسلام(ص) تحقق پیدا کرد و انشاءالله اثر کاملش در زمان ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) تحقق خواهد یافت...» (ص 882 – 881) پیش از این نیز گفته بود: «مردم به یک فردی که هیچ امتیازی از نظر ظاهر و قیافه، پول و حتی سیادت ندارد،‌ علاقه‌مند می‌شوند و به او رای می‌دهند... خانمی را سراغ دارم که برای پیروزی آقای احمدی‌نژاد نذر کرده 40 زیارت عاشورا، 40 زیارت جامه کبیره، 40 زیارت آل‌یاسین و 14 ختم قرآن کریم بخواند. چند نفر از خانم‌ها 140 هزار صلوات نذر کردند و چقدر تضرعات، گریه‌ها، زاری‌ها و توسلات عجیب و غریب تا اینکه یک کسی پیروز شود... دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد؛ قبل از برگزاری مرحله اول انتخابات به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم. ایشان گفت: نگران نباشید، احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور می‌شود. ایشان گفته بود که شخصی شب بیست‌وسوم ماه رمضان در حال احیا، پیش از نیمه شب به خواب می‌رود. در خواب به او ندا می‌شود که بلند شو برای احمدی‌نژاد دعا کن، وجود مقدس ولی‌عصر(عج) دارند برای احمدی‌نژاد دعا می‌کنند. می‌گویند من حتی اسم احمدی‌نژاد را نشنیده بودم و اصلا او را نمی‌شناختم. خود ایشان [محمود احمدی‌نژاد] نیز در تاریخ دهم دی ماه قاطعانه گفته بود که من رئیس‌جمهور خواهم شد.» (صص 883 – 882) مصباح یزدی در نشست دفتر پژوهش‌های فرهنگی (وابسته به او) در مشهد به رد سایر کاندیداها در مقابل احمدی‌نژاد پرداخت و افزود: «بنده به خاطر نمی‌آورم که جز رئیس‌جمهور فعلی، یکی از این اصولگرایان اسمی از اسلام و انقلاب برده باشد که اگر من رئیس‌جمهور شدم، از ارزش‌های اسلامی و انقلابی حمایت می‌کنم. گویا به همه آنها خط داده شده که تبلیغات سکولار داشته باشید، دین را مطرح نکنید، به بهایی‌ها امید بدهید. اینها خوبان ما بودند!» (ص 887)

این مواضع در کتاب «گفتمان مصباح» جمع‌آوری شده و در پی‌نوشت صفحات، نویسنده برخی از آنان را نقد و  حتی گاهی از «علامت تعجب» در برابر سخن آیت‌الله استفاده کرده بود تا رد خود را بر آرای استاد نمایان کند و در پایان نیز با جمله‌ای تردیدآمیز این بخش را به پایان رساند: «اینک باید دید که «احمدی‌نژاد» چه کارنامه‌ای از خود در عرصه ترویج فرهنگ دینی که مهمترین دلیل و خواسته آیت‌الله مصباح در حمایت از او بود، به جای خواهد گذاشت.» (ص 912)

***

در کتاب «گفتمان مصباح» به مصباح اول و دوم پرداخته شده است؛ اما مدتی پس از ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد با صدور اجازه حضور زنان در ورزشگاه و مخالفت آیت‌الله مصباح یزدی با این تصمیم، نطفه «مصباح سوم» به ارمغان آمد. اگرچه برخی از همفکران و مریدانش در مناصب دولتی از معاونت ریاست‌جمهوری تا مشاورت آن قرار گرفتند، ولی انتقادات و گلایه‌های آیت‌الله در دیدارهای وزرا با او بروز کرد؛ وزرای علوم، آموزش و پرورش و بهداشت. همچنین ارگان رسمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (پرتو سخن) نیز در کنار حمایت‌های خود از دولت، چشم بر انتقادات نبست و در گوشه‌های صفحات خود به برخی برنامه‌ها، تصمیمات و اظهارات دولتیان واکنش نشان داد. اکنون آیت‌الله مصباح یزدی با توجه به عملکرد دولت نهم باید چشمی بر دردانه خود بر مسند قوه مجریه ببندد و به دنبال راهکاری دیگر باشد تا «دولت اسلامی» آرمانی‌اش اجرایی شود و دیگرانی یافت شوند و آرزوهای آیت‌الله را محقق سازند. آیا مصباح سوم همچون مصباح اول و دوم با قدرت و صلابت متولد خواهد شد؟!

 

مرتبط: گفتگو نویسنده کتاب با "شهروند امروز"